فکر هرشب تو....

اینجا از تو برای تو مینویسم

فکر هرشب تو....

اینجا از تو برای تو مینویسم

تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام...... 

 

در بیهودگی انتظار پیوستن به تو چه بیصبرانه مانده ام...... 

 

 

چه خوانا دوری هایت را بر سر در خانه نوشتند..... 

 

و من در نخواندن آن چه پافشارانه مانده ام..... 

 

 

چه بسیار دورویی ها و فراموش کردن ها و گسستن ها ....

 

و من در این همهمه چه صادقانه مانده ام.... 

 

 

خاستگاه من کجاست که من آنجا غنودن خواهم..... 

 

من در پیمودن راه چه عاجزانه مانده ام....  

    

 

 

 

تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام...... 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خیال باطل

روزی که تو را به دست آوردم احساس میکردم فاتح دنیا منم ...

 

 آنروز نمیدانستم که روزی که تو میروی دنیا تمام سازه های مخوفش 

 

 را بیتفاوت به اینکه روزی فاتحش بودم بر روی ویرانه های دلم خواهد ساخت و پرچمی  سیاه

 

به نشانه ی فتح این ویرانه بر دلم خواهد زد. 

 

و من مات و مبهوت صد بار میگویم :چرا لذت این فتح اینقدر کوتاه بود؟........

تا دنیا دنیاست شاکی ام.....

سلام شیرزادم 

سلام مهربونم 

سلام مرد من 

امشب اومدم تا شکایت کنم 

خودت بهم یاد دادی و گفتی هر وقت دلت پر بود حرف بزن مریم 

خودت گفتی مریم اگر دلت پر باشه و حرف نزنی این میشه برات یه گره تو دلت که هیچ وقت باز نمیشه و روز بروز کورتر میشه 

اومدم حرف بزنم 

اومدم اشک بریزم و حرف بزنم 

اومدم داد بزنم و از گلایه ها و حسرتام بگم 

گوش کن و شکایتامو بشنو  

اومدم بگم شاکیم ازت بخاطر روزایی که مریض میشم و تو نیستی که مرخصی بگیری و دورم بچرخی و مواظبم باشی و برام دارو بگیری و بگی:مری تو فقط استراحت کن . من همه ی کارا رو میکنم.  

شاکیم ازت بخاطر روزایی که میخوام برم خرید و هیچکس نیست که بعد از خرید کردنم بشینه و در مورد خریدام نظر بده و بگه بهم میاد یانه  

شاکیم ازت بخاطر روزایی که همه دسته جمعی میرن مسافرت و تو نیستی که ماهم بتونیم قاطی اون جمع بار و بندیلمونو ببندیمو بریم سفر و کلی با اون جمع خوش بگذرونیم .  

شاکیم ازت بخاطر روزایی که خونه تکونی میکنم و تو نیستی که بهم بگی : مری نمیخواد کاری بکنی.خونه تمیزه.خودتو خسته نکن عزیز  

شاکیم ازت بخاطر روزایی که همه دور یه میز میشیننو  شوهرا برای زناشون اون غذایی رو که دوست دارن میکشن و بعدش میپرسن: عزیزم دیگه چی دوست داری برات بکشم؟ 

و تو نیستی تا از من بپرسی تامنم بگم هر چی خودت میخوری برای منم بکش . 

 

 

شاکیم ازت بخاطر روزایی که همه تو مهمونی کنار شوهرشون میشینن و با هم میگن و میخندن و میرقصن ولی تو نیستی که با هم بلند شیم بریم وسط و اینقدر با هم برقصیم که شب پای هردومون درد بگیره. 

 

شاکیم ازت بخاطر روزایی که دلم میخواد برات یه چایی بریزم و بگم : عزیز٬ چایی ریختم برات و تو بگی : الان میام خانومی.بعد اینقدر حواست به وبلاگای بچه ها باشه که چاییت یخ یخ بشه و من ببرم برات عوضش کنم و تو بگی : ای وای . دوباره یخ کرد 

 

ازت شاکیم بخاطر شبایی که دلم گرفته و تو نیستی تا من بلند بلند گریه کنم و تو بگی :الهییییییی . بعد من برات تعریف کنم که چی شده و تو با تمام وجود سعی کنی آرومم کنی و منم از دلداری دادنت خوشم بیاد و هی گریه کنم  

 

ازت شاکیم بخاطر این که مونس شبام بجای صدای مردونت شده یه قاب عکس چوبی که هر چی باهاش حرف میزنم هیچ جوابی بهم نمیده و فقط با لبخند نگاهم میکنه.  

 

 

و تا آخر این دنیاااااااااااااااای لعنتییییییییییی نامرد

 

ازت شاکیم بخاطر لحظه ای که سرمو رو سینت گداشتم و دیگه صدای قلب مهربونتو که همیشه با قدرت میزد رو نشنیدم و ..................... 

 

من این شکایتهامو به کی بگم عزیز مهربونم؟ 

کجابرم؟ 

تنها شدم عزیزم 

تنهاااااااااااااااااااااااااااااااااااا 

تا آخر دنیاااااااااااااااااااااااا