فکر هرشب تو....

اینجا از تو برای تو مینویسم

فکر هرشب تو....

اینجا از تو برای تو مینویسم

خالی یعنی .....

وقتی میخوام باور کنم که هستی و حضور داری دلم اینودوست داره ولی چشمام نمیپذیره

نمیپذیره  چون جات خالیه....

حالا زمان و مکانش فرقی نمیکنه

ولی خالیه

چه خونه ی خودمون

چه خونه ی پدری

 

ولی تو هیچ وقت اینو نمیفهمی.. 

حقیقتی که من با تک تک سلولهای بدنم لمسش میکنم روتو نمیفهمی 

میخوای بدونی؟

معنی جای خالی رو حس کنی ؟ 

میدونی  جای خالی یعنی چی؟

 

جای خالی یعنی نبودن کفشهات کنار در ورودی وقتی کلید می اندازم و در روباز میکنم... 

جای خالی یعنی نبودن لباسهات روی چوب لباسی راهرو ....

جای خالی یعنی ندیدن لم دادنت روی صندلی بادی روبروی تلویزیون بعد از اینکه خسته از کار می اومدی....  

جای خالی یعنی نپیچیدن بوی عطرت تو خونه وقتی صبحها آماده میشدی که بری و شبا که از کار بر میگشتی....

جای خالی یعنی لباسهایی که الان یک ساله تو کاور خشکشویی داخل کمد مونده و پوشیده نشده  .... 

جای خالی یعنی ماشین ریش تراشی که الان یک ساله همونجا رو ی میز کنار تخت مونده.... 

جای خالی یعنی نبودن لباسهای چرکت توی سبد کنار لباسشویی .... 

جای خالی یعنی وسایل ورزشیت که کنار خونه مونده و تو نیستی که ازشون استفاده کنی.... 

جای خالی یعنی نپیچیدن صدات توی خونه وقتی عصر میشد و تو میرسیدی و کل اتفاقای خارج از خونه  رو که اونروز برات اتفاق افتاده بود رو بلند بلند تعریف میکردی ....

جای خالی یعنی اجاق گازی که دیگه روش هیچ غذایی درست نمیشه به ذوق اینکه تو میخوریش و میگی:  

به به ؛ چیکار کردی  مری ...

جای خالی یعنی فیلمایی که با هم خریدیم و قرار گذاشتیم هفته ای ۳ تاشو ببینیم و .... 

جای خالی یعنی  نپیچیدن بوی قهوه عصرونه تو خونه ..... 

جای خالی یعنی  بهم نخوردن قفسه ی لباسهات  و اینکه یک ساله اون قفسه رو مرتب نکردم چون از آخرین باری که  مرتبش کردم کسی بهش دست نزده ..... 

جای خالی یعنی خاکی که کف این خونه و روی وسایلش نشسته و مریم دیگه ذوق نداره که حتی یه تیکه شو تمیز کنه.....  

جای خالی یعنی فیلمایی که رو پرده سینما اومد و نبودی که با هم ببینیمشون .... 

جای خالی یعنی خرید رفتن تنهایی .... 

جای خالی یعنی ساعتها تو خیابون پیاده راه رفتن بدون هیچ شوقی برای برگشتن به خونه.... 

جای خالی یعنی نگرفتن کادوی تولد و سالگرد ازدواج و روز زن و ولنتاین از تو.... 

جای خالی یعنی نگفتن عیدت مبارک  و تولدت مبارک و روزت مبارک به توو کادو نخریدن برای تو...  

جای خالی یعنی غروبا ی جمعه رو یه گوشه ی اتاق تنهایی گذروندن .... 

جای خالی یعنی تو مهمونیا و تولدا تنها برم جلو و کادوموبدم....  

جای خای یعنی وسط اینهمه اس ام اسی که به گوشیم میاد یکیش از طرف تو نباشه..... 

.

.

.

 

جای خالی یعنی...... 

 

حالا تو بهم بگو 

فهمیدی وقتی بهت میگم جات خالیه یعنی چی؟ 

واقعا فهمیدی؟

نظرات 29 + ارسال نظر
بابک چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:01 ب.ظ

یادش به خیر و روح بزرگش شاد
جاش همیشه خالیه
و این خالی هیچ وقت هیچ جوری پر نمیشه

آوا چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:16 ب.ظ

و جای خالی یعنی هیچ کس
هیچکس ِ هیچکس نیست
که جای تو رو واسش پر
بکنه....واینو هیچکس
نمیتونه درک بکنه جز
خودت و خودش...
اشکم بندنمیاد..
یاحق...

تیراژه چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:16 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

جای خالی
یعنی حجمی پر از خالی..
چی بگم مریم جانم؟
قربون دلت برم که هنوز نا آرومه...

میفهمه عزیز دلم...فکر کنم بشیرزاد یشتر از هر کسی تو رو میفهمه..

سوگل چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:28 ب.ظ

فاطمه شمیم یار چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ب.ظ

سلام مریم جان
...الان بهتر می فهمم چقدر سخته...
گاهی فکر می کنم آدمیزاد بدرد هیچی نمی خوره...
ولی خوب امان از این گرد گردون که بی خیال هیچی نمیشه...
برات صبر می خوام مریمی

آلن چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:30 ب.ظ

روح اون مرد نازنین در آرامش ابدی باشه ان شاء الله.
مرد بزرگی بود. بزرگتر از ظرفیت های این زمونه.
یادش گرامی.

ســ ـــارا پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:42 ق.ظ http://khialekabood2.persianblog.ir/

و چقدر درد می دارد جای خالیت ...

سایه پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:40 ق.ظ

مریم بانو سلام
شاید یکی مثل خودت بهتر از همه درکت کنه ژس بدون که درکت میکنم چون منم با تک تک سلولهام این شرایط رو حس کردم ولی سعی میکنم با واقعیت کنار بیام و مدام به خودم میگم مرگ ی سفره دیر یا زود ما هم به این سفر دعوت میشیم و چقدر خوبه که مثل شیرزاد شما قشنگ و سبکبار بریم سفید بریم نه سیاه و خاکستری
خواهر من سعی کن به جای همه این تو تنهایی عذاب کشیدن همه کارهایی رو انجام بدی که شیرزاد دوست داشت مطمئن باش در این صورت لبخندش و حس میکنی با اعتقاد کامل دارم این و میگم
امثال ما باید یاد بگیریم دستمون و بزاریم رو زانومون و رو به آسمون بلند بشیم و لبخند یادمون نره
سعی کن تو این سالهایی که فرصت داری تا آماده بشی و بری پیش شیرزاد یک چمدون پره خوبی بکنی و با خودت سوغات ببری برای شیرزادت
من با این باورها الان خیلی آرومم
هیچوقت غمگینت نبینم

سید رسول گوزنها پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:02 ق.ظ http://seyed-rasool.blogfa.com

مریم جان

واقعا تا حالا ؛ تو تموم زندگی و عمری که از خدا گرفتم اینقدر ؛ احساس عجز و درموندگی در رابطه با هیچ مشکلی به من
دست نداده بود

بزرگترین اتفاقها تو زندگیم تا حالا به این اندازه تاثیر موندگار برام

نداشته و اینجور ادامه دار عذابم نداده

فقدان هیچ کسی از آشنا وو نزدیکان برام به اینقدر سنگین

نبوده

و ................

چی بگم

تو که دیگه .......... جای خود داری

سمیرا پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

دوست داشتن خیلی خیلی سخته و وابستگی از اونم سخت تر... هیچی نمیتونه جای خالیشو بگیره..هیچ

فرناز پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:54 ق.ظ http://zolaleen.persianblog.ir

فقط کسی که لمسش کرده باشه می فهمتش

دل آرام پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:05 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

ما هیچکدوممون نمیفهمیم جای خالی که تو میگی چجوریه مریم ... اما میدونیم که سخته ، که تلخه ، که هیچ چیزی پرش نمیکنه ...

جزیره پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:41 ب.ظ


چی بگم؟چی بگم که یکم از دردات کم شه رفیقم، گلم، عزیزم، نازنینم. چی بگم؟
مریم جان نمیدونم چی باید بنویسم. خیلی سخته کنار هم گذاشتن کلمات تو این کامنتدونی واسه رسیدن به یه جمله ی خوب و مناسب.به خدا خیلی سخته.
خدا پشت و پناهت باشه عزیز جان....

احد دایی جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:31 ق.ظ

خدا کمکت باشه.
من که فقط سعی میکنم با خوندن وبلاگاش و مرور خاطراتش این مصیبتو تحمل کنم.
باور کن شیرزاد اونقدر بزرگ بود که توی ظرف کوچیک این دنیا جاش نمیشد.

مریم خیــــــــــــــلی دلم براش تنگ شده
خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

تیراژه جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:19 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

مریم جانم
صبح جمعه است
مدام توی ذهنمی
کامنت ها رو خوندم..
درست میگن..گاهی فکر میکنیم به هیچ دردی نمیخوریم..اما وقتی کسی از دست رفت تازه میفهیم که چقدر جایش خالیست...و واقعا این جای خالی با هیچ چیزی پر نمیشه
درد سنگینیه..گرچه از نزدیک حسش نمیکنیم اما حجم سرد و تلخش رو میفهمیم..
میخوام اینو بگم میدونی چقدر حضورت زندگی دیگران رو پر کرده؟...وقتی نباشی چقدر جای خالی از خودت به یادگار میذاری برای عزیزانت؟..
به خاطر خودت و حضور نازنینت و عزیزانت و شادی روح همسفرت گرد و خاک بگیر از این همیشه های خالی..چرخی در خانه بزن..چیزی را تغییر بده..بگذار هوای تازه ای جاری شود..بگذار روح مهربانش آروم بگیره با آرامش دلت..
جای خالی اش با چیزی جبران نمیشود..ولی حجم حضور تو رو هم نمیشه با هیچ چیزی برای نزدیکانت جبران کرد..
دوستت دارم عزیز دلم

سارا شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:40 ب.ظ http://animayeman.persianblog.ir

مریم زیبا
فقط تو می فهمی یعنی چی دوست صبورم

سید رسول گوزنها یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:24 ق.ظ http://seyed-rasool.blogfa.com

از شوق رسیدن است جاری شدنش

رودیکه به دریا نرسد میمیرد

معصومه5 دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:14 ب.ظ


سلام مریم جان من فقط خوندم وگریه کردم وازخد ای بزرگ برای تو صبرخواستم وبس
javascript:void(0);

خدیجه زائر سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:02 ق.ظ http://480209.persianblog.ir


دختر عزیزم..........برات صبوری آرزو می کنم.چون میدونم و می فهمم جای خالی چقدر گزنده است.

هیشکی! چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ق.ظ

خالی یعنی بی تو
بی تو یعنی خالی...

جای خالی با هیچ کلمه ای پر نمی شه. از خدا برات آرامش میخوام.

دوست شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:25 ق.ظ

من از طریق وبلاگ باقرلو از ماجرای شما خبردار شدم
واقعا حتی نمیتونم یک ثانیه خودمو جای تو بزارم
از نوشته‌هات میفهمم که چقدر عاشق هم بودید همونطوری که من و همسرم عاشق هم هستیم و تصور اینکه یه روزی نباشه و من باشم دیوونه م میکنه
واقعا نمیدونم چی داری میکشی
دلم نمیخاد به غمات اضافه کنم ولی کلا از دلداری الکی خوشم نمیاد چون مطمئنم که هیچ دلداری نمیتونه دل عاشقت رو اروم کنه
عزیزم فقط امیدوارم زمان کمی آرومت کنه

دلخون سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:43 ق.ظ

--- و روزگار نبودنت را برایم دیکته میکند --- و نمره من باز میشود صفر! ----- و من هنوز نبودنت را یاد نگرفتم

دلخون سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ق.ظ

باز هم گل رویید ، همه جا زیبا شد
باغ در غنچه و یاس، غرق در دیبا شد*
برفها آب شدند ، همه دلگرم شدند
باز اما دل ما غرق در غمها شد*
غرش آب روان گرچه روح افزا بود
آبشارش اما ، قاتل دلها شد *
شیر مرد قصه ، فارغ از رنج و ملال
با چه شور و چه نشاط راهی پلها شد*
بازی دست اجل ، با چه مکر و چه فریب
گل عمرش را چید، ماتم گلها شد*
نوری از پشت افق روح پاکش را برد
آخ اما دلها بعد او غوغا شد*
گرچه یکسال گذشت ، همه درد و ماتم
قصه رفتن او مشق دفترها شد*

گل مریم دائم بین گلها سر بود
شیرزادش چون رفت مریمش تنها شد

سلام دوست عزیز
ممنونم از نوشته تون
خیلی قشنگ بود
خوشحال میشم اگه خودتونو معرفی کنید...

فائزه پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:44 ق.ظ

واقعا متاسفم . خدا صبرت بده
فقط همین

محبوبه چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:12 ق.ظ

سلام عزیز سلام مهربون
راست میگی عزیز جاش خیلی خالیه خیلی
الان که دارم مینویسم ساعت 4 بامداده وچشمام خیس خیسه امسال عید ..............چی بگم خودت همه چی رو میدونی مثل داداش واسم عزیزبود و هست و هیچوقت فراموشش نمیکنم.
دختر عمو جونم پس کی میخوای بیای دلم واست خیلی تنگ شده.؟

ماتم شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:13 ب.ظ

سلام خوبی؟جای خالی راخیلی خیلی خوب نوشتی یه جورایی حرف دل منوزدی آخه میدونی چیه منهم مثل شماشریک ومونس همدم ویارورفیق غمخوارموازذست دادم یعنی بااین مطالب شماهم اشک ریختم خواندم برای اینکه دلم برای راه رفتنش حرف زدنش شوخیهاو........ عزیزم بیش ازاندازه تنگ شده چیکارکنم خدایا؟ ایکاش خدا انهاییکه به هم وابسته بودن راباهم ببره چرا یکی بایدبره؟بعدی تااخرعمرش عذاب بکشه؟تواقوام یاکوچه وخیابان زن وشوهریکه دست تودست دادن باهم هستندرامیبینم میمیرم وزنده میشم آخه اینهم شد زندگی؟ماهم زبونزدانهایی بودیم که مارامیشناختنداماحالاچی؟چقدرازخداخواستم که منوهم پیش اوببردخسته شدم همش آه وباخاطرات خوش بااو زندگی کردن بله جای خالی رامن دددددددددرررررررررکککککککک میکنم اول واخرش سخت وعذابه شخصی این مطالب رانوشته که دردبیدرمان دارد سلامت باشی

کتی چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:45 ب.ظ http://mrsk1989.blogfa.com

مریم جان...چی بگم...مطمئنم بزرگترین ترس زوج هایی که عاشقن همینه....همسرم میگه گاهی می گم کاش اصلا ندیده بودمت که بخوام انقدر از از دست دادنت بترسم...
مریم خانوم...مطمئنم شیرزادت هم ناراحته از غصه خوردنت...به خاطر اون به خاطر خودت زندگی کن عزیزم...
نمی دونم...گفتنش اسونه....اصلا باورم نمیشه که یکسال گذشته...
دیدن شیرزاد...تجربه کردن عشق همچین ادم بزرگی یه اتفاق خوب بود ...مثه همه اتفاق های خوب دنیا کوتاه ...
از ته ته قلبم برات بهترین هارو ارزو می کنم....

خورشید پورامینی دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:05 ق.ظ

مریم جان خدا بهت صبر بده.
غم بزرگیه میدونم.
جاش خیلی خالیه خیلی

فرناز پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:26 ب.ظ http://farnazrad.blogfa.com

پر از درد و دلتنگی بود..عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد