فکر هرشب تو....

اینجا از تو برای تو مینویسم

فکر هرشب تو....

اینجا از تو برای تو مینویسم

هفت ثانیه .........

هفت دقیقه........ 

هفت ساعت....... 

هفت روز............ 

هفت ماه............ 

و  

 . 

.  

هفتاد و هفت 

 

این روزها میفهمم 

حس میکنم 

مزه میکنم 

 

که من چقدر از این عدد متنفرم بودم  

ولی ای کاش تو این مزه را به من نمیچشاندی 

تو این حس را زنده نمیکردی 

و میماند..... 

همیشه ۷۱۱ میماند و من دلخوش میماندم به خوش یمن بودنش..... 

به اینکه همیشه یازدهم همان یازدهم با توست 

با یک بغل گل رز سفیدو نباتی 

بوسه ای گرم.....  

آغوش تو........... 

صدای تو............ 

با تو 

 

روزگارم صخره ایست که هر بار به هر تکه اش برای بالا رفتن دست می اندازم گرمای قطره خونی 

 

 راکه از لای انگشتانم  میچکد حس میکنم. 

 

و نمیدانم ..... 

 

این آخرین صخره است ؟ 

 

 

صخره ها بزرگ و بزرگتر میشوند 

 

و هر کدام بزرگی و سختی شان را با لبخندی تلخ وباشدت تمام به رخم میکشند و  میدانند که  

 

روزی میرسدکه فریاد خواهم زد: 

 

نمیتوانم.............. 

 

دیگر نمیتوانم........  

 

من هیچ وقت اینهمه اتفاق را یکجا از تو نخواسته بودم. 

  

یادم نمی آید.........

  

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

نظرات 45 + ارسال نظر
آوا دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:00 ب.ظ

می توانی..من مطمئنم که میتوانی
میتوانی و روزی خواهیم دید و
شیرزادت خواهددید پرچمی
که پس از صعود روی قله
نصب می کنی را..می
بیند وبا افتخار فریاد
خواهد زد که این
مریم ِ من است
می توانی چون
دعای همهءما
بدرقهء راهت
است...می
توانی چون
باااااااااااید
بتوانی...
یاحق...

همیشه وقتی این صفحه رو باز میکنم مطمئنم که تو حتما هستی آوا جان
خودت نمیدونی این بودنت کنارم از هر چیز دیگه ای تو دنیا برام ارزشمند تره
ولی واقعا تو همیشه دلگرمم میکنی
ممنونتم خواهر مهربون دوست داشتنیم
برام دعا کن

الهام دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:01 ب.ظ http://sampad82.blogfa.com

هفت؟ ۱۱/۷؟ نمیفهمم...
این صخره ها را شاید لودری لازم است...شاید دینامیت...شاید...

هدیه دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:20 ب.ظ http://www.6bahman.blogfa.com


برات فقط یه سکوت پر از فریاد دارم
عزیزدل

سکوت پر از فریااااااااااااااااااد

سارا سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:35 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

سلام عزیزم
راستش خیلی صبوری گاهی بهت حسودیم میشه.به صبور بودنت به مرد بودنت
حق داری گله کنی.زمونه بهت بد کرد ولی بذار همیشه تا آخر دنیا بهت حسودی کنم...

سلام عزیزم
صبوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من اسمشو گذاشتم له شدن
صبر مث ضربه به آهن گداختست

داود(خورشید نامه) سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:55 ب.ظ

سلام... به این سرویس دهنده وبلاگتون بگین کنار این ادمکها یه دست گل زیبا هم بذاره که ما هر وقت میایم دست خالی نیایم...

شما خودتون باغ گل هستین استاد
منور میکنید کلبه ی درویشی مارو با حضور همیشگی تون
ممنونم از اومدنتون

روزگارمو چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:51 ق.ظ http://mavgola.blogfa.com

سلام بانو
بعضی وقتها از بعضی کلمات ومطالب لذت میبری اماوقتی میبینی پشت این کلمات یه غصه ی بزرگ لونه کرده دلت میگیره. به خاطر همین من نمیتونم بگم از نوشته ات لذت بردم چون درد ی غریب به قلبم چنگ میزنه.
برات صبر ارزو میکنم.

سلام دوست عزیزم
ممنونم که بهم سر میزنی
این اعداد هر کدومشون برام یه دنیا قصه داره

مامان سیلوانا چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ق.ظ http://www.silvanamarefat.blogfa.com

صبور باش ، گلم .
ساعت های بهتری فرامی رسند .
اعداد دیگری به لحظه هایت وارد خواهند شد و خوشحال خواهی بود .
صبور باش و مطمئن تر .

سلام عزیز دل
خوشحالم میکنید که کنارم هستید
اعدااااااااااااااااد!!!!!

بهنام چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:11 ب.ظ http://www.heart-broken.blogfa.com

با درود

از طریق وبلاگ ؛جوگیریات؛ با شما آشنا شدم... اسمتون رو قبلا شنیده بودم البته شایدم به خاطر این باشه که نام خانوادگی ؛شیرزاد؛ زیاد داریم... به هر حال اومدم سرکی بکشم و سلامی به رسم ادب تقدیم کنم و رفع زحمت...
اما
من فکر میکنم اگه کسی در این دنیا دنبال روح دومش باشه یا همزاد خودش بهتره از اینه که دنبال کسی بره که عاشقش باشه... این نظر منه.

داخل پرانتز بنویسم که بعضیها اصطلاح روح دوم رو قبول ندارن.

پیروز باشی

سلام دوست بزرگوار
ممنونم که قابل دونستید و تشریف آوردید
راستش من دنبالش نمیرم
جزیی از وجودمه و جدا نشدنی
فقط گمش کردم و این عذابم میده که نمیتونم ببینمش
خیلی عذاب آوره

بهار(سلام تنهایی) پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ق.ظ http://www.beee-choneh.blogfa.com

شبت خوش عزیزم ..یکی دو تا درمیون میام پیشت و هر بار چنتا از پستات رو می خونم و جالبیش اینه که با این که تنها یه خواننده برات هستم ولی عجیب به یادتم ...اعداد معجزه هستن من که باورشون دارم ...و اتفاق دیدن رضا صادقی رو بهت تبریک میگم ..اگه دوست داری بگو از شقایق دوست دارم ماجراش رو بدونم ..البته اگه دوست داری بگی ..مراقب خودت باش عزیزم ..

سلام عزیز دلم
ممنونم که حتی یکی در میون اینقدر با معرفتی که سرمیزنی بهم
ممنونم ازت
از شقایق هم حتما مینویسم
هنوز ندیدمش

ناشناس اشنا پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:18 ق.ظ

سلام مریم جان
خیلی سعی کردم بتونم احساسم و نظرم رو در مورد این پست بنویسم اما........
برات صبر و مقاومت ارزو می کنم از صمیم قلب

ممنونتم عزیز آشنا

معصومه پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ق.ظ

سلام مریم جان من ازاین جمله ها وعدد ها چیزی متوجه نشدم و میدا نم این جمله ها وعددها برای تو مفهوم خاصی داردفقط برایت دعامیکنمjavascript:void(0);

میگم برات عزیز

سحر پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:59 ق.ظ http://dayzad.blogsky.com/

سلام خواهر خوشگل و دوست داشتنی خودم...
میدونی چند وقته صدای نازتو نشنیدم؟
دلم برات لک زده!
عزیز دلم چرا باز خودتو با این اعداد و خاطره ها عذاب میدی؟ مگه به من قول نداده بودی؟
مگه قرار نبود اینارو واسه خودت تلخ نکنی فقط بهونه ای باشه واسه اینکه دوباره به بودن کنار ی مرررررد افتخار کنی!
نمیخوای که باز شیرزادت مارو دعوا کنه ها؟؟؟
ببین عزیز دلم هیچکس سختی این راه رو کتمان نمیکنه و همه برات آرزوی صبر میکنن اما تو با بقیه ی کسایی که عزیزشونو از دست دادن ی فرق کوچولو داری اونم اینه که از دست دادن تو ی از دست دادن معمولی نبوده! تو باید به چگونه رفتنش افتخار کنی و سرتو بالا بگیری. بخدا روح شیرزاد عزیزمون از این همه رنجی که به خودت میدی در عذابه!
میدونی مریم عزیزم خیلی باهات حرف دارم. دلم میخواست ی شب تا صبح بشینیم و باهم حرف بزنیم و سر رو شونه های هم گریه کنیم تا آروم بشیم اما...
فقط تورو به خدا مواظب خودت باش! نذار همیشه دلنگرانت باشم!
دوستت دارم

سلام سحر عزیزم
همه چی هزار بر هیچ به نفع شیرزاد شد و تماااااااااااااام
ممنونتم که کنارم موندی با همه ی اذیتهام

سید رسول گوزنها پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ب.ظ http://seyed-rasool.blogfa.com

سلام

فقط اومدم که بدونی .........

ولی من همیشه تو رو دوست داشتم و دارم و خواهم داشت

من از بچگی تو خیلی خاطره دارم

از قد کشیدن و بزرگ شدن تو

با اونا زندگی کردم

یادته

من که همه رو خوب خوب یادمه

خوب یادمه
همه رو خوب یادمه
اینا داره هر روز برام پر رنگتر و دردناک تر میشه

مریم جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:51 ق.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

سلام مریم سلام ای غم سلام ای صبر سلام ای ...
داستان شیرزادت را خیلی وقتهاس که می دانم قهرمانت را می ستایم مریمم
راستش اونروز با اونکه می دونستم تایید نمیشه اما براش یه کامنت گذاشتم و دلم خیلی خیلی آروم شد باور می کنی؟ خیلی خیلی آروم شدم اصلا تمام اشکامو ریختم بین انگشتامو بعدش منتقلش کردم به کیبورد و بعد شد یه کامنت برای شیرزادت هنوزم دارم اون کامنت رو آخه یه دونه هم برای خودم کپی کردم
راستش نمیخوام بهت القا بشه اما مریما یه طورایی همزاد غمن با غم عجینن سرنوشت نرمالی در انتظارشون نیست من خیلی می ترسم مریم خیلی برام دعا کن
همیشه به یادتم

سلام عزیز دل
عزیزم میتونی اگه دوست داری اون کامنتو برام بفرستی؟
دوست دارم بخونمش
خدا کنه که سرنوشت تو با همه ی مریما فرق کنه
هیچ وقت هیچ وقت به غم و ناراحتی فکر نکن
خیلی ماهی دوست گلم

دل آرام جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:42 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com/

اول بگم تو کی آپ کردی که من نفهمیدم ، ای بلاگ اسکای بی ادب
خوووب حالا برم سر متنت ...
این اعدادی که اینجا ردیف کردی حتما معنی خاصی داره برات . شاید من نفهممشون اما همین که یجور رمز بین تو و شیرزاد هست جالبه ... اینجوری با هم یه سری چیزهارو مرور میکنین

خدا میدونه که همیشه برات دل شاد آرزو دارم ، دلت شاد باشه مریم عزیزم

سلااااااااااااام دلی خوشگلم
آره هر کدومش برام یه معنی داره
ولی رمز نیست
هر کدوم تاریخ و شماره ی یکی از اتفاقای زندگیمونه
تا وقتی خودش بود خوب بود
ولی الان نه..........
مرسی که هستی دلارامم

افروز جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:15 ب.ظ http://apoji.persianblog.ir

عزیزم مریم چی بگم که بتونم تسلی ات بدم چی ؟
محکم باش مریم حداقل به خاطر افرادی که داری و دوست دارن

سلام افروز قشنگم
مرسی که میخونیم عزیزم
سعیمو میکنم گلم

محبوب جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:17 ب.ظ http://mahboobgharib.blogsky.com

قربونت برم الهی مریم نازنینم ... فدات بشم آبجی جون جونی خودم ..
نمی خوام بهت بگم حست رو درک می کنمُ چون به خدا هر وقت خودمو جای تو میذارم، دیوونه میشم و نمی تونم تحمل کنم... تو روحت خیلی بزرگه مریم جونم ...
اما از یه چیزی مطمئنم که تو یه روزی فاتح تموم قله های بلندترین کوه هایی، صخره ها که هیچی نیستن عزیزم... من فدای تو بشم عزیزم... می دونم که اون روز دور و دیر نیست ... مطمئنم .. من ایمان دارم .. خودتم بهش ایمان بیار و باورش کن...

سلام قربون شکل ماهت بره مریم
خدا نکنه که حتی یه لحظه جای من باشی عزیز دل آبجی
نمیدونم محبوبم
خدا کنه

شازده کوچولو جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:56 ب.ظ http://www.shazdehkocholo.blogsky.com

مریمم
عزززیزم
هزار بار تایپ کردم و هربار پاکش کردم چون حس کردم هرچی که بگم نمی تونه التیام دردت باشه
فقط یه چیز و مطمئنم
تو می تونی
اینو شک ندارم
حضور این صخره ها تمام نا شدنی اند ولی یه وقتی به خودت میای و به زیر پات نگاه می کنی و می بینی هزاران فرسنگ از صخره هایی که خون به دلت کردن فاصله گرفتی
اون وقته که به این باور میرسی که تو یه قهرمان شکست ناپذیر و مقاومی
شک نکن من به رسیدن اون روز مطمئنم

عزیز دلم
میثای مهربونم
بعضی روزا فک میکنم اگه شماها نبودین چیکار میکردم
بدون شماها تا همین جا هم نمیتونستم بیام
دارم بالا میرم
اکه اسمش بالا رفتن باشه
ولی نمیدونم تا کجا برم و بتونم

آرشمیرزا جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:12 ب.ظ

من هیچ وقت اینهمه اتفاق را یکجا از تو نخواسته بودم

این می تونه دست مایه ی یک طرح ناب باشه
آفرین.
غمت کم.

آرش ممنونتم
من شاگردی میکنم استاد
اگه بنویسیش خیلی خوشحالم میکنی آرش
مینویسی؟

خدیجه زائر جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ب.ظ http://480209.persianblog.ir

مریم جانم.....میدانی غم با آدم چکار می کند؟ داغ با آدم مثل تیغ با قلم رفتار می کند آدم را نازک می کند آنوقت کلامت مثل نقاشی مینیاتور ظریف و مسحور کننده می شود اما از پس واژه ها قطره های خون چکانش پیداست و این دقیقا همان حسی است که آدم در عین حال که مسحور کلامت می شود اما نا خوداگاه بغض می کند.بنویس عزیز دلم .......نترس تو طاقتش رو داری....

ممنونم خانوم زائر عزیز دلم که اومدنتون برام همیشه مایه ی افتخار و مباهاته
چقدر این کامنتتون رو دوست داشتم
برام دعا کنیدو بدونید که دلم گرمه به بودنتون

فاطمه شمیم یار شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:09 ب.ظ

سلاممم مریم جان
گاهی کلمات یاری نمیکنه تا دلنوشته هات رو چیزی اضافه کنیم.... دلنوشته هایی که خودت بهتر از هر کسی رازشون رو میدونی و لمسشون می کنی..همچنان و تا همیشه برات آرامش می خوام مریم عزیزو همین...

سلام عزیز دلم
خیلی لطف میکنی که نوشته هامو میخونی و میای و سر میزنی
ممنونتم

دل خون شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:19 ب.ظ

امشب شب رویای تو بود و تو نبودی/..در دل همه اوای تو بود و تو نبودی/.. دل زیر لب اهسته تمنای تو میکرد/.. در حسرت دیدار تو بود و تو نبودی/...............................................

دیشب همه من بودم و یادت که نبودی/.. دیشب سیل اشکم روی عکست که نبودی/.. دیشب جای خالی دو دستت که نبودی/.. دل خون شد از اینهمه حسرت که نبودی/...............

خیلی دوست داشتم این شعرو
ممنونم

دل خون شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:22 ب.ظ

مریم عزیز متاسفانه مدتهاست به این حقیقت تلخ پی بردم که :

گذشت زمان هیچ چیزی رو حل نمیکنه ماست مالی میکنه

دقیقا
این حرفتو باید طلا گرفت

سمیرا دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:30 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

نمیدونم چی باید بگم؟فکر میکنم اینجور وقتها گفتن هرچیزی بی معناست فقط میتونم در سکوت برات آرامش بخوام و صبر..مواظب خودت باش عزیزم

ممنونتم دوست عزیزم
ممنونم

داغدار شیرزاد دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:17 ق.ظ

زود رفتی گلم

من این دردو به کی بگم

حیف بودی گلم . . .

حیف بودی گلم . . .

حیف بودی گلم . . .

حیف بودی گلم . . .

خدا کاری باهام کرد که اینجمله یه عمممممممممممممر روی زبونم باشه

یه عمر

زهره دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ب.ظ

سلام عزیزم. روزی که اتفاقی فهمیدم آقای شیرزاد غزیز بخاطر نجات جون یکنفر دیگه جونشو از دست داده. خیلی ناراحت شدم بخاطر از دست دادن یه مرد واقعی و خوشحال شدم که تو دوره و زمونه ما از این مردا پیدا میشن. عزیز من از دست دادن یه همچین مردی واقعا فقدان بزرگیه. بارها به وبلاگ ایشون سر زدم ولی دیگه خبری نبود تا امروز که گفتم بزار وبلاگ دوستاشونو چک کنم و از این طریق وارد وبلاگ شما شدم. خوشحالم که مینویسی و متاسف از اینکه به این زودی همسفر زندگیتو از دست دادی کسی که از چهرش انرژی و محبت میباره خدا بیامرزدش و بدون که جاش عالیه و منتظر توست هر وقت که خداخواست و بری پیشش. میشه بگی چطوری تونستی فرزند خوندگی بگیری و چه کار خوب و عالیی انجام دادی . موفق باشی برای آرامشت همیشه دعا میکنم دوست خوبم موفق باشی. و بدون اگه برای شیرزاد گگریه کنی ناراحت میشه پس همیشه بخند و به روزهای با او بودن فکر کن گلم.

دانیال سه‌شنبه 24 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:14 ب.ظ http://www.danyal.ir

هر چند تسلیتهای ما چیزی از اندوه نبود آن عزیز کم نمیکند
ولی تنها خدا میداند بعد از خواندن پست درگذشت شیرزاد عزیز در وبلاگ زمزمه های گاه گاه ، چقدر ایشان را دعا کردیم و میکنیم در عرفه و قربان و غدیر ...

ممنونم دوست با معرفت من و شیرزاد
بودن همه ی شمابرام مایه ی آرامشه

هیشـــکی ! چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:21 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

لعنت به بلاگ اسکای بی شششششششعور...تو کی آپ کردی؟

تو رو نکرده بودی که انقد خوب می نویسی عزیز...

وختی اینجا می نویسی دلم آروم میگیره ...چرا انقد کم مینویسی ؟ هوم ؟ پاسخ گو باش

هیچ کدوممون توقع تداشتیم که این همه اتفاق یکجا برا مون پیش بیاد یا پیش بیارن اما خب ....

سلام عزیز دلم
تو لطف داری آبجی خوشگل من
آخه نوشته هام همه حس و حال غم این روزامه
اتفاقاتی که برام پیش اومده و میاد خارج از تحملمه

مذاب ها شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:59 ب.ظ http://mozabha.blogsky.com

روزگارم صخره ایست که هر بار به هر تکه اش برای بالا رفتن دست می اندازم گرمای قطره خونی
راکه از لای انگشتانم میچکد حس میکنم.
و نمیدانم .....
این آخرین صخره است ؟ ......

قامت هیچ صخره ایی تا سقف آسمان نیست...
و هیچ صخره ایی آنقدر سخت نیست که بتواند بر عشق خدشه اندازد...
انگار فصل شاپرکها دگر بار سرآغاز پرستو میشود...
انگار هیچ دست خسته ایی بر هیچ صخره ایی نمی ماسد...
انگار آفتاب از چیزی مطمئن است که ما نیستیم !
انگار باید دل بسپاریم به زمزمه های چشمه و چشم بدوزیم به پیچ و تاب جاری شدنش...
انگار مقصدش سالهاست که اقیانوس است.... (حرف های تنهایی.... سایه روشن)

مریم بزرگوار ، به قول شاملوی عزیز، روزی ما دوباره کبوترهایمان را باز خواهیم یافت....



کاش آتروز به همین زودیها یاشد
خیلی زود.............

مجتبی پژوم شنبه 28 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:33 ب.ظ http://mojtabapejman.blogfa.com/

کارم همه ناله و خروش است امشب
نی صبر پدیداست و نه هوش امشب
دوشم خوش بود ساعتی پنداری
کفاره خوش دلی دوش است امشب

سید رسول گوزنها یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:09 ق.ظ http://seyed-rasool.blogfa.com

بهترین روش برای نیک آغاز کردن یک روز این است:

به هنگام بیدار شدن بیندیشیم که امروز چگونه دست کم یک نفر را شاد کنیم.

باید دنبال شادی ها گشت,چرا که غم ها خودشان ما را پیدا می کنند.

زندگی بدون موسیقی اشتباه است

( نیچه )


مریم جان من ؛ سعی کن

میدونم که تو میتونی اینجوری باشی

میتونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بی شیرزاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سید رسول گوزنها دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ق.ظ http://seyed-rasool.blogfa.com

آره مریم جان

چون میدونم که تو میتونی به تو میگم

آدم با اراده ای هستی

فقط کافیه عزم خودت رو جزم کنی تا این موج رو رد کنی

سخته ؛ خیلی هم سخت ولی شدنیه



راستی از شقایق چه خبر

خیلی وقته هیچ مطلبی ازش ننوشتی و مارو تو بی خبری

کامل گذاشتی

فکر کنم دیگه موقع اون رسیده تا ایده ای رو که تو سرت داشتی

پیاده کنی

اینطور نیست ؟؟

سید عزیز
بی انصافی بود اینهمه بلا یه دفعه سر من بیاد
بی انصافی بود
از اونم مینویسم
به روی چشم

هیشـــکی ! دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:19 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

خب غمگین باشه چی میشه ؟
اینجا خونهی خودته اختیارشو داری راحت باش....قرار نیست برا خوشایند دیگران اینجا بنویسی...

چشم آبجی خوشگلم
چشم

فرشته سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:04 ق.ظ http://surusha.blogfa.com

خوبی مریم جان؟؟ رو به راهی؟

هستم عزیز دل
هستم گلم

فزیبا سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ق.ظ

سلام نمی دونم چه جوری شروع کنم زمان فوت بزرگ مرد زندگیت تمام وقایع رو از طریق وبلاگ محسن پی گیری میکردم همون موقع کلی گریه کردم کلی برات آرامش دعا کردم حتی همسرم عکسهای خاکسپاری رو تو فوتو بلاگش گذاشت ولی امشب برای اولین بار خوندمت حالم دگرگونه مخصوصا واگویهای که از روز رفتنش گفتی دلم میخواد واژهای برای همدردی پیدا کنم ولی فقط اشک و اشک واشک امانم رو بریده دلم میخواست بغلت کنم وتا صبح گریه کنم نمیدونم چرا اینطوریم واقعا نمیدونم فقط برات صبر و آرامش میخوام روزهای آفتابی برات آروز میکنم دوستت دارم عزیزم

سلام دوست مهربونم
ممنونم که اومدی و بهم سر زدی
ببخشید ولی نمیدونم کدوم یکی از آقا محسنهای عزیز رو میگید
خوشحال میشم اگه آدرس فتوبلاگو برام بذاری
ممنونم که همراهی میکنی

سمیرا مامان دل آرام پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:49 ب.ظ

مریم گلم سلام خانومی
از آنروز که تو فرودگاه دیدمت
هر روز میامدم یه سر به وبلاگت میزدم
آخرین پستت در مورد تولد بابک عزیز بود
از ان به بعد هر روز چکت کردم تادو سه هفته پشت سر هم
اما دیدم نه خبری ازت نیست
میخواستم بهانه ای باشه که با هات حرف بزنم
اما ...
دیگه با خودم گفتم مریم جون سرش به کارش گرمه و به وبلاگش هم حتی یه سر هم نمیزنه!
تا امروز که داشتم یه چرخی میزدم ، پست جدیدتو دیدم
اول خوشحال شدم که دست به نوشتن زدی
آخه میدونی نوشتن آدمو سبک میکنه خیلی سبک
ولی وقتی متنتو خوندم دلم گرفت
مریم گلم ما به این دنیا آمدیم که قیمت پیدا کنیم .
شیرزاد عزیز هم قیمت پیدا کرد و رفت پس تو هم با یاد قشنگ او سعی کن ادامه بدی .
واقعا سخته تحمل تنهایی
ولی من مطمئنم پشت تمام این ماجراها درسای زیبایی نهفته است.
مریم گلم شیرزاد عزیز هم از ناراحتی تو دلش میگیره.
قوی باش و محکم همچون کوه.

سلام مامان جون
سلام سمیرا خانوم
ببخشید که من دیر به دیر میام
ممنونم که میاین و بهم سر میزنین
برام دعا کنید
طعم تلخ تنهایی دیگه داره خستم میکنه
چشم
سعیمو میکنم حتما
خوشحالم کردید

هیشکی! شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:06 ق.ظ

دلم برات تنگ شده لامصصب

واااااااااااااااای که از من خبر نداری لامصب
دختر کجا ببینمت؟
دریاب گلم

سمیرا مامان دل آرام شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 ب.ظ

مریم گل خوشحالم که مینویسی
با نوشتن آدم سبک میشه
برات روزهای پر از آرامش بعد از این طو فان آرزو میکنم عزیزم
قبل از این کامنت یه کامنت دیگه هم گذاشتم نمیدونم چرا ثبت نشد؟

مریم سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ق.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

سلام مریمی!خوبی؟اوضاعت خوبه؟ وای چه سئوالی مگه میشه خوب بود وقتی جای خالی عزیزی تند و تند با تمام وجود حس میشه! می بینی آدم ساده ای هستم و نمی تونم بی جهت دلداری بدم اما فقط می تونم بهت بگم قوی باش مری مهربونم قوی و با صلابت
میخوام دو تا خواهش ازت داشته باشم
۱- اینکه اگه میشه آپ کنی یه مطلب یا یه شعر یا ... یه خاطره از عزیز دلت بذاری فقط یه پیشنهاده خانومی
۲- اگه ممکنه به وبلاگم بیا و برام کامنت بذار دوست دارم باشی و بهم سر بزنی میدونم سرت شلوغه و حوصله نداری اما وقتی بیای منم خیلی خوشحال میشم و تو با این کارت دل یه نفر هم اسم خودت رو شاد کردی
نمی دونم اما اگه قابل باشم شاید دوستای خوبی برای هم شدیم
مواظب خودت باش مریمی گلم

سلام مریم عزیزم
روی چشمم عزیزم
باعث افتخارمه
حتما دوستای خوبی میشیم مهربونم

مونا پنج‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:35 ق.ظ http://zanebartar.blogbugs.org

ای بابا! چرا همه‌ی وبلاگ‌های دخترونه از یه عشق گمشده مطلب می‌نویسن؟ والله ما هم دختر بودیم و از این کارا نکردیم! عشق و مرد رویایی و شاهزاده‌ی سوار بر اسب سفید و این چیزها مال قصه‌هاست.

من واقعا منظورتونو نفهمیدم
وبلاگ دخترونه؟
عشق گمشده؟
کجاهایی شما؟

شازده کوچولو شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:33 ق.ظ http://www.shazdehkocholo.blogsky.com

هوارتااااااااااااااااااااااااااااا دلم تنگ شده برات دختر
دلم می خواذ محمکممممممممممم بغلت کنم
پاشو بیا دیگه
به بچه ها کاری نداشته باش تنهایی بیا

الهی قربونت برم من
منم دلم برات یه ذره شده بخدا
ایشالا میام گلم
حتما میام
تو خوبی؟

مامان سیلوانا شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:24 ب.ظ http://www.silvanamarefat.blogfa.com

سلام مریم بانو .
کجایی پس . خبری از خودت بده عزیزم .
امیدوارم خوب باشی .

سلام عزیزم
هستم زیر سایه تون
شما خوبید؟
ممنون که لطف میکنید و سر میزنید

حبیب پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ب.ظ http://www.artooon.ir

آوا شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:20 ق.ظ

خیلی وقته که نیستی مریم بانو
حواست هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حواست نییییییست اما ماها
حواسمون هست..........
حواسمون هست مریم
بانو.......................
خ.ص.و.ص.ی.........
یاحق...

کودک فهیم جمعه 2 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:20 ب.ظ http://www.the-nox.blogfa.com

نازنینم چه دعا بهتر از این:گریه ات از تهِ دل،خنده ات از سر شوق،نبود هیچ غروبت غمگین....

به یادتم مریم شیرزاد...به یادتم عزیز دلم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد