فکر هرشب تو....

اینجا از تو برای تو مینویسم

فکر هرشب تو....

اینجا از تو برای تو مینویسم

دل من فقط به بودنت خوشه......

وقتی روزهای زندگی رو مرور میکنیم قطعا پررنگترین تصویری که از اون روزا تو خاطراتمون خودنمایی میکنه روزهاییه که در کنار پدر و مادرمون گذروندیم و با تمام خوشیها و ناخوشیهاش همیشه جزو بهترین خاطرات زندگیمونه و من امروز به بهانه روز تولد تو میخوام سری به خاطرات اون روزها بزنم 

تو ...... 

پدرم.... 

تویی که شاید هیچ وقت این پست رو نخونی 

تویی که تمام دغدغه ت تو زندگیت این بوده که بچه هام چیزی توی زندگیشون کم و کسر نداشته باشن و به قول خودت که همیشه موقع گفتن این جمله اشک تو چشمات جمع میشه آرزوی چیزی به دل بچه هات نمونه. 

تویی که ۳۰ سال هر روز صبح ساعت ۵ از خواب بیدار شدی و از جون و دل برای آوردن یه لقمه نون حلال سر سفره ی زن و بچه ت تلاش کردی و از همه دلخواسته هات و علاقه هات زدی که : 

هر سال من و مامان و ۲تا برادرم لباس شب عیدمون نو باشه.....  

وسایل مدرسمون کامل و بی نقص باشه ....  

شرایط مسافرت هر سال عیدمون مهیا باشه..... 

ماشین زیر پامون باشه که وقتی میخوایم اینطرف و اونطرف بریم سوار تاکسی نشیم یا تو خیابون معطل نشیم.....  

تو خونه ی خودمون بشینیم و یه موقعی صاحبخونه جرات نکنه بهمون چپ نگاه کنه....  

اتاق جدا داشته باشیم که یه موقعهایی که دلمون گرفت بتونیم تنها باشیم ...... 

وهزاااااااااااااااااااار تا دلخوشی دیگه که تو با سختی دادن به خودت و گذشتن از دل خودت برامون مهیا کردی 

 

اومدم بهت بگم که هیچ وقت یادم نمیره شب خواستگاریمو که وقتی بغلم کردی اشکات شونه هامو خیس خیس کرد 

اومدم بگم که هیچ وقت یادم نمیره مراسم عروسیمو که چقدر براش دلشوره داشتی و زحمت کشیدی  

اومدم بهت بگم که هیچ وقت یادم نمیره اولین عید بعد از عروسیمو که تو فقط بخاطر اینکه تمام آداب و رسوم عیدی بردن برای عروس رو به جا بیاری ساعت ۳ نصفه شب خودتو از اصفهان رسونده بودی تهران و من وقتی در رو باز کردم دیدم دستت شکسته و گچ گرفتیش و تو اون یکی دستت چمدونی که مامان توش رو پر کرده بود از عیدی برای من و شیرزاد نگه داشتی.  

 

اومدم بهت بگم که هیچ وقت یادم نمیره روزی رو که میخواستیم با شیرزاد اولین خونمونو بگیریم و من بعد از گشتن چشمم یه خونه رو گرفت ولی برای گرفتنش پول کم داشتیم و در حالیکه عصری من و شیرزاد پکر تو خونه نشسته بودیم که چرا نمیتونیم خونه رو بگیریم تو زنگ زدی و گفتی:بابا مریم؛به شیرزاد بگو بره قراردادو ببنده. پول حاضره  

 

اومدم بهت بگم که هیچ وقت یادم نمیره که تو سالهایی که با شیرزاد از یه خونه به خونه ی جدید اسباب کشی میکردیم اولین نفر میومدی خونمون و تمام کارای مردونه ی خونه مثل برقکاری و نصب وسایلی مث لوستر و پرده و .... به عهده میگرفتی و وقتی کارا تموم میشد میگفتی: بابا اون جارو برقی رو بیار که رو فرشم یه جارو بکشیم و بشینیم و یه چایی بخوریم و خستگی در کنیم . 

 

اومدم بهت بگم هیچ وقت یادم نمیره  وقتی با شیرزاد ماشینمونو عوض کردیم گفتی شیرزاد جان برو یه روکش برای صندلی های ماشینت انتخاب کن که من برات بخرمش  

 

اومدم خیلی چیزا بهت بگم 

 

بگم بابای عزیزم شبی که شیرزاد رفت رو یادته؟ 

بیهوش بودم و بی جون... 

از حرفایی که آدمای اطرافم میزدن چیزی رو نمیشنیدم 

حتی گریه هاشونم نمیشنیدم 

ولی تو همون لحظه ها یه جمله ای  رو هزار بار شنیدم 

هزار بار ......... 

صدای تو رو میشنیدم که گریه میکردی و صدام میکردی......... 

میگفتی مریم؛بابا نوکریتو میکنم  

میگفتی بابا تا عمر دارم نوکریتو میکنم  

تو فقط گریه نکن 

تو فقط غصه نخور 

 

خوب یادمه  بابا جون 

 

الان  مریم اومده بهت بگه که فردا روز تولد توئه 

 تویی که اسمت برام عزیزترین اسم دنیاست 

تویی که همیشه و همیشه دلم به بودنت گرمه 

تویی که هیچ وقت نتونستم اونجوری که دلم میخواد سر سوزنی از محبتهاتو جبران کنم 

تویی که هنوزم از خودت و وجودت برای خونواده ت میگذری تا پدری کنی 

میخوام بهت بگم همیشه سرمو بالا میگیرم و افتخار میکنم که از اینهمه پدر دنیا تو پدر من شدی 

پدر خود خود من.... 

و از خدا میخوام صد سال بعد از فردا شمعهای تولدت رو فوت کنی و من محکم بغلت کنم و ببوسمت و کیف کنم که سایه ی یه مردبزرگ بالای سرمه.... 

سایه ی همیشگی سرم باش بابا جانم  

 

 

اومدم که اینو بگم: 

 

 

     

  تولدت مبارک بابای مهربونم 

  

       تولدت مبارک پدرم  

 

  

       همیشه برام بمون

نظرات 66 + ارسال نظر
بابک ( کیامهر ) شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 ب.ظ

اشکم دروامد مریم
خیلی قشنگ نوشته بودی
تولدشون مبارک و عمرشون هزار سال ایشالا

فرشته شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ب.ظ http://www.houdsa.blogfa.com

محبت پدر دختری یه چیز دیگه است...


ایشالا سالهای سال سایه پر مهرشون بالای سرتون باشه..

تولدشون مبارک...

آوا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:43 ب.ظ

الهی این تکیه گاه تا سالهای
سال باشن و سایشون
بالای سرتون باشه
منم تبریک میگم
تولد پدرتون رو
بانووووووووو
لب هاتوون
همییشه
خندون..
یاحق...

شازده کوچولو یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:11 ق.ظ http://www.shazdehkocholo.blogsky.com

مریمم
عزززیزم
نمی دونم چی بگم فقط اشکام بند نمیاد مریم
روح شیرزادت شااد شاد و عمر بابات هزاران سااااااااال باد

تیراژه یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

تولدشون مبارک عزیز دلم
چه نازنینی هستی و بودی که چنین نازنینانی دلدارتند..
و تو عزیز دل همه
نازنینم ..سایه ی پدر را همیشه روی زندگیت سایبان آرزو میکنم
و میدونم که راه و رسم زندگی را آنقدر زیبا نقش میکنی که طرح زندگی خودت و عزیزانت..همیشه..تا همیشه...نفیس ترین تابلوی روزگارتان است...بیخیال بدبیاری ها..

عارفه یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ق.ظ http://inrozha.blogsky.com/

تولد پدزتون مبارک مریم بانو انشائالله همیشه سلامت باشند سایه شون بالا سرشما

خدیجه زائر یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:11 ق.ظ http://480209.persianblog.ir


تولدشون مبارک باشه عزیزم.....برای تو و خونواده ات سالی پربرکت آرزومندم

دختر انتظار یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:43 ق.ظ

تولدشون هزاران هزار بار مبارک و سایشون مستدام

فرزانه یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:36 ق.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

چقدرعالیه که این حس رو به پدرت داری. تولدش مبارک و برقرار باشید.

فرشته یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:54 ق.ظ

تبریک می گم خانمی تولد پدر عزیزت رو . انشاالله سالهای سال سلامت و تندرست سایه ایشون بالای سرت باشه و خدا برات حفظش کنه .

احد دایی یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:54 ق.ظ

سلام
مخلص پدر و دختر گلش هم هستیم دربست.

تولدشون مبارک.


راستی خبر داری مادرت برای شام تولدانه چی درست کرده؟؟؟

هاله بانو یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:25 ق.ظ http://halehsadeghi.blogsky.com/

تولدشون مبارک
سایه شون مستدام
الهی که سالم و سلامت سالهای سال زنده باشن

ری را یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:43 ق.ظ http://narenjestaan.persianblog.ir

الهی که صد سال زنده باشن

سید رسول گوزنها یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ق.ظ http://seyed-rasool.blogfa.com

سلام مریم جان

اول صبی اومدم طبق معمول و مثل همیشه یه سری به تو بزنم

از اینهمه قدر دانی و حق شناسی تو اشک تو چشام جمع

شد

زنده باشی دختر

منم به خودشون زنگ میزنم و این روز رو از صمیم قلی بهش تبریک

میگم و بهترینها رو براش آرزو میکنم

که به نظر من همینطور هم هست

وجود بچه هایی که همیشه وو همیشه وجودشون مایه افتخار پدر

و مادرشون باشه به نظر من بهترین کادوییه که خدا به آدم میده

به تو هم تبریک میگم این روز رو و امیدوارم سایه پدر و مادرت

همیشه بالای سرتون باشه

شاد باشی

یا علی

آرشمیرزا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ق.ظ

همه ی باباهای ایرانی حس مشترکی دارند نسبت به دختراشون ؛ چیزهایی که نوشتی رو کلمه به کلمه حس می کنم و بابات رو می فهمم . ولی نمیدونم تارا هم یه روزی همچین چیزی برای تولد من می نویسه یا نه.
تولدشون خیلی خیلی مبارک باشه.

رضوان یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ق.ظ http://zs5664.blogsky.com/

مریم جان تولد پدر عزیزت رو تبریک میگم

ماهی تنگ بلور یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ق.ظ http://parcian.persianblog.ir/

عزیز دلمممممم،خدا حفظش کنه برات دختر،جالبه پدر گفتن که گریه نکن بعد تو خودت که گریه میکنی هیچی گریه ملتم در میاری انقد پز باباتو میدیشاد باشی و سلامت عزیزم

پرچانه یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ب.ظ http://forold.blogsky.com/

تولدشون مبارک مریم عزیز و انشالا صد سال بعد از فردا شمعهای تولدشون رو فوت کنن

کاپو یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:24 ب.ظ http://cappuccino.blogfa.com

اشکم همینجور میریزه.
الهی خدا به بابات هزار سال عمر با عزت،با تن سالم بده که همیشه کنارتون بمونه.تولدش مبارک مریم عزیزم....

ارش پیرزاده یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:24 ب.ظ

تولدشون مبارک

عاطفه یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:40 ب.ظ http://hayatedustan.blogsky.com/

تولدت بابای عزیزت مبارک مریم بانو- تنشون سالم و دلشون شاد- سایه شون مستدام-

فاطمه شمیم یار یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:44 ب.ظ

سلاممم مریم جان
خیلی با احساس و صادقانه و ملموس نوشته بودی
تولدشون مبارک و سایه مهربون و قدرتمندشون همیشه برسرت عزیز جان

قطره یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 ب.ظ http://bidarkhab.persianblog.ir

تولدش مبارک و سایه اشون بر سر شما پاینده

ناشناس اشنا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ب.ظ

سلام مریم جان
تولدشون مبارک باشه و ان شاء ا... سالهای سال سایه شون بالای سر شما و خانوادتون باشه.

مریم نگار (مامانگار) یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:39 ب.ظ


...بابات یه دنیاست...مریم جان..
...قدرش رو بدون....
...تولدش مبارک و عمرش طولانی..

زلال یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:42 ب.ظ

خدا بابات و همه کسانی که برات عزیزن برات نگه داره مریم جان

شیرین.م یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:56 ب.ظ http://delvapasiii.persianblog.ir

سلام مریم جان... چه پست زیبایی.... اشکم رو درآورد... تولد پدر مهربونتون مبارک.. انشاالله که عمرشون هزار ساله بشه... قدر این پدر نازت رو بدون...من ۷ ماهه که پدرم رو از دست دادم و حالا میفهمم چه گوهر نابی بود...حسرت نگفته های زیادی روی دلمه...

حنانه یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:23 ب.ظ http://flutezan.blogsky.com

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام مریم جان.
تولد پدر نازنینت رو تبریک می گم!
انشالله همیشه سایشون بالای سرتون باشه و در کنار هم خوش باشید و غم نبینید!
مراقب خودت باش خانومی.

ز.ح یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:33 ب.ظ

درود..
اشک ریختم و خوندم..خیلى تأثیرگذار و زیبا نوشته بودید..
تولد پدر بزرگوارتون مبارک و سایه شون مستدام باشه تا ابد..
خیلى خوبه که حتى در سخت ترین شرایط هم پدرى رو دارید که میتونید بهش تکیه کنید..الهى که هرچى خاکه باباى منه،بشه عمره چنین پدرهایى که نام پدر برازنده شونه......

ساقی یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:01 ب.ظ

سلام مریم جون
فکر میکنم برای ما خانومها این حس نسبت به پدرامون مشترکه و با تمام وجودم درک میکنم نوشته هاتو و خط به خط باهاش بغض کردم و اشکام...
الهی که همیشه سلامت باشن و سایه شون همیشه بالا سر خانواده عزیزشون باشه.
تولدشون هزاران بار مبارک.

رها- مشقِ سکوت یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:06 ب.ظ http://mashghesokoot.blogfa.com/

چقدر خلوص این حس رو دوست دارم،
این پست، بغضم رو شکوند، این همه زیبایی، این همه خوبی، که همیشه برای من جاش خالی بوده...
تولدشون مبارک، امیدوارم سالهای سال، سالم باشن

حسام یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ب.ظ

سلام ؛

تولدشون مبارک باشه...

بهنام دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ق.ظ http://harfehesabi.blogsky.com/

سلام
تولدشون مبارک باشه
ایشالله همیشه شاد و سلامت باشید در کنار هم...

محمد مهدی دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ق.ظ http://mmbazari.blogfa.com



سلام

قطعا فرشته ها هم به تو بابت داشتن همچین پدری حسادت خواهند کرد ...

هر کجا هست یزدان نگهدارش باد .

دل آرام دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com/

الهی که دلت همیشه به وجود همچین پدر نازنینی خوش بمونه و پشتت گرم باشه به این کوه عظیم ...
تولدشون هزاران بار مبارک باشه مریم عزیزم

باران دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:56 ب.ظ http://yesterday-tlkhyh90.blogfa.com/

دلم گرفت
ایشالله ۱۰۰۰سال عمر باعزت داشته باشن و خدا حفظشون کنه

رها دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:59 ب.ظ http://gahemehrbani.blogsky.com/

میلادشون مبارک
الهی که تنشون سلامت باشه و پایدار باشند و برقرار مریم جان

ناشناس سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:09 ق.ظ

مریم عزیزم بااینکه تو رو نمی شناسم ولی با تمام وجودم درکت می کنم ... قدر پدرت بدون و تولدش مبارک

سمیرا سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:27 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

خوش به سعادت پدری که چنین دختر قدرشناسی داره..خدا سایه شو روسر بچه هاش نگه داره و تا همیشه تنش سالم و لبش خندون باشه...

کودک فهیم سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ http://www.the-nox.blogfa.com

الهی قربون اون احساس پاکت بشم مریم عزیزم.دوست ندیده اما آشناتر از هر آشنا.چقدر متنت به دلم نشست اینکه تمامی اتفاقات لحظه به لحظه در ذهنت ثبت شده و انقدر قدرشناسی و خوب.خدا جفتتون رو برای هم نگه داره و ایشالا تا ابد سایه ی خانواده بالای سرت باشه.از ته ته دلم آرزو می کنم که همتون لب و دلتون با هم بخنده و تنتون سالم باشه.
تولد بابا مبارک.

هلیا سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:36 ب.ظ http://www.mainli9nk2.blogsky.com

تولدشون هزار با رمبارک .
ایشالا سایشون همیشه همیشه بالا سرت باشه .

گارسیا چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:46 ق.ظ http://www.draft77.com

نصف شبی یه دل سیر گریه کردم واسه بابام...
ایشالا بابات همیشه سالم و کنارت باشه.

عاطی چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:09 ب.ظ


هووم!باباها خیلی خووبن!!!ایشالا همیشه سالم و تندرست باشن!

تولدشون مبارک!

شهرزاد چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ب.ظ

اشکمو دراوردی دختر الهی که همیشه دلت به وجودش گرم باشد

مریمانه شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:30 ب.ظ http://pilaar.blogfa.com/

عمر همه پدرای دنیا طولانی. به سلامتی همه شون.

سلام. نمی گم دلیل اشکی که سر خورد پست شما بود اما بی شک بهانه خوبی بود.

افسانه دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:06 ب.ظ http://nemigooyamha.blogfa.com/

دل من به چی خوش باشه...

http://nemigooyamha.blogfa.com/post-230.aspx

خدا برات نگهش داره هزار سال.

بهزاد سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ق.ظ http://chishod.loxblog.com

سلام دختر عمه
چند وقتی هست حوصله ی هیچ کاری و ندارم
هیچ کاری .....
همین الان رفتم فیس بوکم چک کنم همینطوری داشتم می گشتم که رفتم به پروفایل آقا شیرزاد و داستان رفتنش و به یکی از همکارام تعریف کردم همینطوری شروع کردم به خوندن دیوارش و ......
نمی دونم چی شد که بغض گلوم و .....
اومدم اینجا واستون کامنت بذارم این پست و خوندم داغون تر شدم
می دونید اصلا خوش حال نیستم که داریم به عید نزدیک می شیم
می دانم خیلی سخته
اصلا خوش حال نیستم که متوجه می شید پارسال ما چی کشیدیم و چی می کشیم
یاد پارسال افتادم که با آقا شیرزاد اومدید.....یادتونه...گفتین چقدر تو ترافیک موندید؟؟؟یادتونه گفتش نمی شه با همه که دعوا کرد؟؟؟یادتونه اومدیم خونه شما برای بازدید پشت صحنه قهوه تلخ و گذاشتین و چقدر خندیدیم؟؟؟
یادتونه...............
نمی خوام داغ دلتون و تازه کنم البته می دونم که همیشه تازه است و تازه می مونه
می دونم که هیچ وقت خاموش نمی شه اما ..... نمی خوام بگم کاری نمی شه کرد .... نمی خوام بگم که باید صبر کرد...... نمی خوام مثل همه بگم باید صبور بود........نمی خوام دل داریتون بدم.....
اما به خدا واسه همه این همه سخته
به خدا هیچ کس نمی تونه داغ عزیز ببینه
به خدا ...................هیچی



تمام کسانی که عزیز از دست می دن ...مثل کسانی هستند که یه چیزی گم کردند اعصاب هیچی و ندارند می خوان اون چیز و سریع پیدا کنند به تنها چیزی که فکر می کنند اون چیزه....
ما تو فامیل خیلی ها رو از دست دادیم .....
علیرضا ، هما ، فاطمه ، مامانم ، شیرزاد
همشون عزیز بودند
امروز چهارشنبه سوریه
نمی دونم این کامنت و امروز می خونید یا یه روز دیگه
اما می دونم امروز واستون خیلی سخته اما یه چیز دیگه که بیش از اینا سخته اونم لحظه سال تحویله....
خدایا کمک کن
ببخشید روده درازی کردم اما دل خودم خیلی خونه خواستم به عنوان یک هم درد(متاسفانه) یه صحبتی کرده باشم.

آوا یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:17 ق.ظ

خ.ص.و.ص.ی
یاحق...

تیراژه چهارشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:30 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

مریم بانوی عزیزم سلام
سال نوت مبارک
امیدوارم سال جدید کمی سیاهی های سال قبل را برایت جبران کند
بهترین ها را برای شما و پدر و خانواده ی گرامی ات آرزو دارم

سارا یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

امیدوارم سایه پدرت همیشه بالا سرت باشه عزیزم
تولدشون مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد