فکر هرشب تو....

اینجا از تو برای تو مینویسم

فکر هرشب تو....

اینجا از تو برای تو مینویسم

هر کسی تو روزای زندگیش بعضی موقعها دلش میگیره و هر کسی به یه نحوی تو اون لحظه ها وقتشو میگذرونه 

 

یکی با دوستاش میره بیرون.... 

یکی تنهایی رو دوست داره ....

یکی سیگار میکشه و سکوت میکنه ....

یکی میخوره و میخوره و میخوره.... 

بعضیام موزیک گوش میدن و با اون موزیک همکلام میشن و باهاش حال میکنن 

بعضی از این آهنگا همیشه تو رو یاد یه خاطره و موقعیتی میندازه که یا دوسش داری یا ازشون بیزاری 

وقتی از آهنگی خاطره ی خوب داری دوست داری شنیدن اون آهنگ برات مرتب تکرار بشه و کم کم حس میکنی چقدر حرف دل تو با اون خواننده یکیه و از اون خواننده خوشت میاد 

هرکسی مطمئنا از یه خواننده ای خوشش میاد و با صداش و آهنگاش حال میکنه  

فکر کن که تو از یه خواننده ای خوشت میاد و آرزوته که اونو ببینی و باهاش حرف بزنی . 

 و اونروزی که این اتفاق میفته تو چه حالی بهت دست میده؟  

صبح که بلند شدم که برم سر کاروقتی ضبطو روشن کردم گشتم دنبال فایل اون خواننده ای که دوسش دارم و وقتی آهنگش شروع شد نا خودآگاه شروع کردم به خوندن اون آهنگ و یاد خاطراتم با شیرزاد افتادم. 

سر کار که رسیدم  اصلاحالم خوب نبود 

این روزا بیشتر اینجوریم 

بیحوصله داشتم کارمو میکردم که دیدم گوشیم زنگ خورد و یکی از دوستان عزیز من و شیرزاد پشت خط بود. 

بعد از سلام و احوالپرسی برای هماهنگی یه برنامه ای داشتیم صحبت میکردیم که یه دفعه این جمله رو از اونطرف خط شنیدم: 

الان یه دوست عزیزی اینجاست. 

منم کاملا بیحوصله گفتم :کدوم دوست عزیز؟ 

گفت: آقا ی صادقی 

گفتم : ای بابا.آقای صادقی کیه دیگه؟ 

گفت : رضا صادقی 

گفتم: کی؟  

دوباره گفت:  رضا صادقی 

گفتم:  کدوم رضا صادقی

اونم جواب داد بابا رضا صادقی خودمون 

چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

باورم نمیشه 

دروغ میگی 

گفتم اگه راست میگی گوشی رو بده بهش 

چند لحظه ای صدا ی خیابون تو گوشم پیچید و بعد......... 

صدای اون دوست رو شنیدم که گفت:آقا ما اگه گوشی رو بدیم چند کلمه با دوست ما صحبت میکنید؟ 

داشتم سکته میکردم 

سه 

دو  

یک  

و ......... 

الو سلام 

خدای من ! این صدای رضا صادقیه 

خواننده ای که با تک تک آهنگاش یه خاطره میا جلوی چشمم 

خدایا باورم نمیشه 

نمیدونستم از خوشحالی چی بگم 

فقط داشتم جیغ میزدم 

هیچ مرزی بین لبخند رو صورتم و اشکایی که داشت از چشمام میریخت نبود. 

فقط یادمه که شروع کردم به ابراز خوشحالی و گفتم: آقای صادقی من تمام روزایی که آهنگاتونو میشنیدم دوست داشتم یه روز از نزدیک باهاتون حرف بزنم 

اونم برام آرزوی یه لب خندون و یه دل خندون کرد و گفت منم افتخار میکنم که طرفدارایی مثل شما دارم که اینقدر محبت دارن.

 

منم بهش گفتم که دارم از چه کابوسی عذاب میکشم و هنوزم آهنگاشو با خاطرات شیرزادم گوش میدم 

شاید مکالممون ۲دقیقه طول کشید 

من تو این ۲ دقیقه یه دقیقه و سی ثانیشو فقط جیغ میزدم و گریه میکردم 

خیلی خوشحال بودم 

درباره ی کنسرتش ازش پرسیدم و گفت دارن برنامه ریزی هاشو انجام میدن  

بعد ازش تشکر کردم و از اون لحظه ارادتم به این آدم ۱۰۰۰برابر شد. 

شیرزادم ممنونم ازاین هدیه ی زیبایی که تو این روزا ی تاریک برام فرستادی . 

چطوری؟ 

اونو سپردی دست یه دوست مهربان و عزیز که صحیح و سالم بذارتش تو دستای من و  من کیف کنم از اینهمه خوشحالی .

این برام خیلی ارزشمند بود .

خیلی ........

دوست عزیزمن و شیرزاد خودت نمیدونی که چه کار بزرگی برام انجام دادی .

شاید خیلی از شماهایی هم که این پستو میخونین اینو ندونین. 

ولی برای من این کار دوست خوبمون خیلی خیلی با ارزش بود .

خیلی بیشتر از اونیکه خودش هم فکرشو بکنه  و بتونه تصورش کنه.

برام ارزشمند و به یاد موندنی و دلچسب بود. دلچسب ترین هدیه ای که تو عمرم گرفته بودم.  

همیشه قدرشو میدونم  

همیشه............ 

 

 

امروز برام به لطف شیرزاد و دوست عزیزمون روز بزرگی بود چون من به یکی از آرزوهام رسیدم.  

شیرزاد خوب میدونست که من چقدر رضا صادقی رو دوست دارم و دوست با معرفتش هم باعث شد که من بتونم این لحظه ی ناب رو تجربه کنم.  

از هر دوشون یا بهتره بگم از هر سه شون ممنونم 

تا ابد............  

 

من یه بار کنسرت رضا صادقی رو رفتم و اونشب یکی از بهترین شبای عمرم بود. 

بیصبرانه منتظرم که این اتفاق  دوباره بیفته و من برم اونجا و ازش بخوام که بخونه:............ 

 

دلم برات تنگ شده جونم  

 

میخوام ببینمت نمیتونم  

 

بین ما دیوارای سنگی  

 

فاصله یک عمره میدونم  

 

بغض ترانمو شکستم 

 

 

میخوام بگم عااااااااااااااااااشقت هستم 

 

 

تو  عین ناباوری یک شب 

 

 

خالی گذاشتی هر دو دستم.................... 

  

 

و من باز یاد تو و خاطراتم با تو و روزهای روشنم با تو بیفتم و گریه کنم و با رضا صادقی

 

 

همکلام و همصدا شوم. 

 

 

 

نظرات 58 + ارسال نظر
تیراژه چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:01 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

سلام مریم بانوی عزیز دل ما
کجایی نازنین؟
برایمان نمینویسی؟

سلام خاااااااااااااااااانمی
سلام گلم
زیر پاتو نگاه کنی میبینی آبجی مهربونم
والا این نوشتن منم داستان داره
میگم برات

الهام چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ق.ظ http://sampad82.blogfa.com

نه اینکه دوسش نداشته باشم ام خو آهنگاشو گوش نمیدم ی سری آهنگای خاصشو دوس دارم...
میگمااااا شما ی آپی چیزی بفرمایید! مت خوشحال میشیم بخدااااااااااااااا

سلام عزیز دلم
منم همه ی آهنگاشو نشنیدم و حفظ نیستم
ولی بعضیاش برام پره از خاطره با شیرزادم
روچشمم عزیزم
مینویسم ایشالا
آخه ناله های من گفتنی نیست بخدا
فقط خستتون میکنه

بابک چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:17 ب.ظ

سلام دختریم
شما احیانا نمی خوای یه پست جدید بنویسید ؟
یادم افتاد اونروزایی که من فیلی بودم همه این کم کاری هات رو انداخته بودی گردن من و می گفتی تا کیامهر وبلاگ نزنه من دیگه نمی نویسم
حالا چی شده ؟
نکنه منتظری پست بعدی هم در مورد رضا صادقی باشه ؟

سلاملکم بابایی خان جان
خوبی پدری؟
والا اونشب یه پست نوشتم و درست لحظه ای که اومدم دکمه ی انتشارو بزنم همش پرید
پست تلخی بود ولی حرف دلم بود
دوست داشتم که بیاد رو صفحم
ولی حس کردم یه نشونست و شیرزاد نمیخواد که گفته بشه
نمیدونم چرا
ولی به زودی میخوام یه پست بنویسم درباره ی قاتلان زنجیره ای پدران و دختران شیرین عسلشان!
منتظرم تجربیات و تحقیقاتم در این مورد تکمیل شه و به مرحله ی عمل برسه انشاا....
به زودی در خدمتتون هستم و البته خدمت شیرین عسلتون
با یه پست تووووووووووووپ


امضا: بچه ننه

بهنام جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 ب.ظ http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلام مریم خانوم
خوشحالم که چنین حس خوبی رو تجربه کردین و امیدوارم تک تک لحظات زندگیتون پر از این لحظات خوب و خوش باشه...

سلام آقا بهنام
ممنونم از لطفتون

جزیره جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:44 ب.ظ

سلام علیکم

مریم بانو چرا نمینویسی؟

سلام دوست عزیزم
آپم

آوا جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:16 ب.ظ

خوشحالم که خوبی گلم..این حرفو نزن.
کدوم بی وفایی بابا!!!!!!!!!معرفت و
مهربونی و.......همه ازخودته گلم
الهی که این سه به یک برعکس
بشه....سه روز خوب و یه روز
بد.....ماهمیشه به فکرتیم
و شادیم به شاااااااااادیا و
لبخندای زیباااااااااای تو
واست همیییشه دعا
می کنم...همیشه
یاحق...

سلام قربونت برم
مرسی که اینقدر گلی و مهربون
قدرتو میدونم

ارادتمند همه هنردوستان به ویژه خان پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:08 ق.ظ http://www.meshkipoosheashegh.blogsky.com

سلام و عرض ادب و ارادت.کاملا یه خاطر دارم روزی رو که باهاتون تلفنی افتخار صحبت داشتم.امیدوارم شاد و موفق باشید و تسلیت من و خانواده ام رو هم از بابت از دست دادن همسر بزرگوارتون قبول بفرمائید.خیلی خرسند شدم از دیدار وبلاگتون.ایام بکام.

واااااااااااااااااااااااای
خدای من!
باورم نمیشه
باورم نمیشه
اینکه جواب منو داده رضا صادقیه؟
خییییییییییییییییییییلیییییییییییییییییی با مرامی مرد
خیلی بزرگواری
خیلی
خیلی
خیلی
نمیدونید الان چه حالیم

سید رسول گوزنها چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ب.ظ http://seyed-rasool.blogfa.com

سلام مریم جانم

هر روز میام و میخونمت

سعی کن تو هم واسه همه ما بیشتر بنویسی

تونستی برای معمای من راهی پیدا کنی ؟

سلام سید رسول عزیز
قدمتون رو چشم
دنبالشم سید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد