فکر هرشب تو....

اینجا از تو برای تو مینویسم

فکر هرشب تو....

اینجا از تو برای تو مینویسم

اینجا برای تو

امروز و در این لحظه اینجا هستم 

  

اینجا....... 

 

خانه  

 

خانه ای که هر گوشه اش پر از صدای تو‌٬ عطر تو٬ خنده های تو٬ و خاطرات توست 

 

آرامم 

 

تو هستی و من را میبینی 

 

احساست میکنم 

 

اینکه صدایم میکنی و نوازشم میکنی  

 

اینکه میگویی :مریمم  من اکنون بیشتر از همیشه با توام 

 

میشنوم  

 

بخدا میشنوم 

 

ولی دلتنگم.........آنقدر دلتنگ که صورتم غرق اشک شوق این حس است 

 

امروز  بعد از سه ماه برای اولین بار در خانه دوباره منم و تو  

 

تنها و با هم 

  

میخواهم اینجا ٬در آشیانه ی آراممان برایت بنویسم و تو بخوانی 

 

و تو بدانی روزگارم را و روزهایم را 

 

تا کمی در این سفر طولانیت دلم تاب بیاورد دوریت را 

 

بخوان مهربانم 

 

بخوان امیدم  

 

اینجا برای تو و از تو مینویسم ....... 

 

 

 

 

 

امروز برای اولین بار میخوام اینجا شروع به نوشتن کنم و از زندگیم بگم 

 

از زندگیم با مردی که همیشه و از ته دلم دوسش دارم و همیشه به وجودش٬ مردونگیش٬ 

 

عزت نفسش و بزرگیش افتخار کردم و میکنم 

 

شاید یه روزایی که کم نیستن از این روزا بعد از این٬ نوشته هامو حرفام دلگیر و بارونی باشه 

 

ولی خوشحال میشم شما هم با من و شیرزاد بمونین و کمکم کنید که بتونم باشم.... 

 

امروز و برای اولین بار میخوام یکی از پستهای خود شیرزادو اینجا بذارم که خودم بعد از خوندنش  

 

به نتایج خیلی بزرگی رسیدم.  

 

شیرزادم بسم ا... 

 

 

 

فکر کن: 

 

اگه قرار باشه تو تمام عمرت یه قصه بنویسی ٬دوست داری قهرمان اون قصه چجوری باشه؟ 

 

چیکار کنه؟ 

 

با مادرش چطور رفتار کنه؟ با همسرش؟ با دوستش ؟ با دشمنش؟ با زیر دستش؟با...... 

 

بعله ! این قصه رو همه ی ما داریم مینویسیم.... 

 

فراتر از نوشتن .... داریم بازی میکنیم.... نه ! از اونم بالاتر ....داریم زندگی میکنیم 

 

اینه که حیفه این تنها داستان زندگیمونو اولا خودمون ننویسیم و اجازه بدیم دیگران برامون 

 

بنویسن.... 

 

و بعد از اونم : قهرمان قصه ی من باید همونی باشه که  تو ذهنم بعنوان یه قهرمان میشناسمش 

 

چرا که نه؟ 

 

دیدی تو بعضی از فیلما ٬ به خصوص بعضی فیلم ایرانیا چقدر حرص میخوریم که چرا این کارو نکرد 

 

یا چرا اینطوری شد؟ 

 

خوب این قصه رو اونطور که میخوایم بنویسیم..... طوری که بهش افتخار کنیم 

 

به قهرمانش.... با سربلند بگیم این قصه رو من خلق کردم .

 

و بعد از تموم شدن فیلم از ماحصل لذت ببریم. 

 

آرامشی که بعضی از آدمهای بزرگ دارن مال همینه 

 

یادمون باشه که فقط یک بار فرصت داریم تا اون صحنه هایی رو که دوست داریم خلق کنیم. 

 

باشد که اثرشو رو دنیا بذاره... 

 

مگه باخت مفت تر از اینم میشه که آدم بیاد و بره و هیچ اثری تو دنیای اطرافش نداشته باشه؟ 

 

و مگه ارزشمندتر از اینخم میشه که  آدم اون اثری رو که دلش میخواد رو دنیای اطرافش بذاره؟ 

 

و بدونه که بود و نبودش یه فرقی داشته؟ 

 

فلان جا اگه نبود حق اون مظلوم خورده میشد و فلان جا اگر نبود کسی نبود که از ناموس مردم 

 

دفاع کنه و فلان جا اگه نبود یه نفر درمونده و عاجز مونده بود. 

 

قهرمان قصه ی من همونیه که همیشه حق رو گفت حتی اگه به ضررش بود. 

 

کسی که همیشه محبتش برای دوستان و اطرافیانش بی دریغ و بی توقع بودو ...... 

 

قهرمان تو فیلم که دوست داشتیم مث اون باشیم یادته؟ 

 

حالا فرصت داری یه فیلم بسازی و قهرمانش کاری رو بکنه که تو دوست داری 

 

قیمتش مهم نیست.... 

 

اما مطمئن باش ارزششو داره 

 

 

 

 

 

 

 

 

شیرزادم تو قهرمان قصه ی من و خیلیای دیگه شدی و هستی 

 

عزیزم من تا عمر دارم با سربلندی و افتخار به همه میگم که تو اهل شعار نبودی و عمل کردی 

  

 

قهرمانم دلتنگتم 

 

خیلی دلتنگتم

نظرات 90 + ارسال نظر
آلن شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ق.ظ

سلام مریم جان.
خونه جدیدت مبارک.
امیدوارم با نوشتن ، حالت بهتر بشه.
هر چند که غم از دست دادن شیرزاد عزیز واقعن جانکاهه.
ایشالا روح شیرزاد عزیزم ، در آرامش و شادی باشه.
روزهای بسیار خوب و خوشی رو برای تو خواهر عزیزم آرزو میکنم.

سلام برادر بزرگوارم
ممنون از تبریک صمیمانه تون
امیدوارم اینجا آروم بشم و شیرزادم راضی باشه

هاله شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ق.ظ http://www.assman.blogsky.com

چقد خوبه که می نویسید مریم بانووو
چقد خوبه که شما و قهرمانتون باز هستید :)

سلام عزیزم
لطف کردی و باعث سعادت من و شیرزاده که اینجا میای
بازم ممنون

هلیا شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:32 ق.ظ http://www.mainlink2.blogsky.com

سلام مریم عزیز.
خبر وبلاگ دار شدنت رو دیشب از مهربان شنیدم . با اینکه اینترنت نداریم توی خونه اومدم کافی نت تا برات بنویسم . این یعنی خیلی دوست داشتم یه جایی بنویسی ....... من و خیلیا ی دیگه دلمون میخواست این روزا باهات باشیم ار حالت خبر داشته باشیم ولی دسترسی بهت نداشتیم . اینکه وبلاگ داری خیلی خوبه . خیلی خوبه چون وقتی یه شب موقع خواب به تو فکر میکنم ........ روزایی که یادت میافتم ......... آهنگایی که میشنوم چشمام خیس میشه از یاداوری اون اتفاق ......... بعدش میتونم بیام اینجا و حالتو بپرسم و بگم ..................... مهم نیست آدما چقدر با هم آشنا یا غریبه باشن . آدما میتونن همدیگه رو درک کنن و به یاد هم باشن حتی بدون هیچ دلیلی.

سلااااااااااااام عزیز دلم
الهی قربونت برم که اینقدر ماهی و عزیز و مهربون که بخاطر من و شیرزاد اینهمه به زحمت افتادی
تو خونمون اومده بودی و راستش چشم انتظارت بودم که به خونه ی مجازیمونم یه سر بزنی
بخدا من و شیرزاد بی معرفت نیستیم که بازدید پس ندیم ولی.....
شبا که یادم میفتی خییییییییییییلی برام دعا کن هلیا
هنوز روزگارمو باور نکردم
تو دوست عزیز همیشه ی منی

وانیا شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ق.ظ http://BFHVANIYA.BLOGSKY.COM

سلام مریم عزیزم
خوشحالم که اومدی و مینویسی
تو بازیه افطاری که عکس رو دیدم و کامنتت رو داشتم به این فکر میکردم که کاش مریم توی وبلاگ شیرزاد مینوشت یا اگه اونجا نمیشه حداقل یه جایی برا خودش بنویسه خیلی حرفها هست که تو باید بنویسیمطمین بودم که خیلی حرف داری
دیروز تو بلاگستان نبودم امروز که معرفی کیامهر عزیز رو دیدم دلم لرزید و مطمئن تر شدم که حرفهایی داری برای نوشتن
مریم ازته دلم خوشحالم که مینویسی
روح شیرزاد شاد و یادش گرامی

سحر شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:18 ق.ظ http://dayzad.blogsky.com/


حرفارو بهت گفتم مریمم.
اما اینجا مینویسم که شاید از من یادگار بمونه توی اولین پستت:
ممنونم که مینویسی... روح شیرزاد رو تو وبلاگت احساس میکنم و لبخند رضایتشو میبینم.
آرام و سرفراز و پایدار باشی

احد دایی شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:20 ق.ظ

سلام عزیزم
من هرروز وبلاگ جوگیریات و نظراتشو میخونم و لذت میبرم اما امروز لذتش قابل قیاس با روزهای گذشته نیست وغیرفابل توصیفه.
وبلاگ جدیدتون مبارک باشه و خوشحالم که نذاشتی شیرزاد ناراحت بشه.
افتخار میکنم که شیرزاد رو داشتیم و
افتخار میکنم که شیرزنی مثل تو رو داریم.

بفکر سلامتی خودت هم باش قربونت برم.

سلاااااااااااااااام دایی مهربونم
قدمت رو چشم
امیدوارم که صدای شیرزادمو که داره بهت مثل همیشه خوش آمد میگه بشنوی
میشنوی . مطمئنم
امیدوارم لایق اسم بزرگ شیرزادم باشم
بازم منتظرتم

دختری که حرفهایش را نمیخورد شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ق.ظ http://www.rainygirl89.blogfa.com

سلام مریم شیرزاد..... پری هستم... به دنیای وبلاگ نویسان خوش اومدی عزیز دل...... گاهی وقتا سکوت بهتری راهه...... دوستت دارم و میخوام با اسم مریم شیرزاد لینکت کنم.

سلام پری عزیزم
ممنونم از مهمون نوازیت
باعث افتخارمه که تو لیست دوستات باشم

محبوب شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ق.ظ http://mahboobgharib.blogsky.com

سلام مریم جونم !
چقدر خوشحالم که می نویسی و چقدر کار خوبی کردی ... نوشتن حتما حالتو بهتر می کنه و حال ما رو هم بهتر می کنه ... ما که می تونیم اینطوری بیشتر با تو و شیرزاد عزیز باشیم ... و تو که می تونی بیشتر از شیرزادت بنویسی ... و شیرزاد که قطعا با تو هست و گاهی دستت رو می گیره تا اون چیزی رو بنویسی که اون دوست داره ...

من شیرزاد رو هیچ وقت ندیدم ... اما خدا می دونه که تو اون روزهای لعنتی که اون خبر رو شنیدم چقدر حالم بد بود و چقدر گریه می کردم ... با اینکه تا حالا ندیده بودمش، اما حس و حالم جوری بود که انگار یه عزیز ِ چندین و چند ساله رو از دست دادم... واقعا برام عجیب بود ... و کلی درس گرفتم از اون روزها و تصمیم گرفتم آدم بهتری باشم ... تصمیم گرفتم که خوب باشم ... وقتی بیشتر وبلاگ شیرزاد می رفتم و بیشتر می خوندمش، تازه فهمیدم که چرا این مرد با رفتنش این همه آدم که خیلی هاشون تا حالا اصلا ندیدنش رو بهم ریخته ... گواهش همین پستی که تو امروز گذاشتی ... فهمیدم که اون آدمی بوده که با زندگیش و با رفتنش به همه درس داده ... و دلم خواست که این طوری باشم ...

و روزی که تو رو دیدم... همون شب تو قم ... دلم می خواست سفت به خودم فشارت بدم و بهت بگم که خیلی شبا برا آرامشت با تموم قلبم دعا کردم و خیلای شبا با یاد تو خوابیدم ... اما نتونستم ... و حالا می گم که بدونی تا جایی که بتونم هستم...
ممنون که می نویسی دوست خوبم

سلا م عزیز دلم
محبوب مهربونم
نمیدونم تا حالا شده از همون لحظه ی اول که یه نفرو ببینی عاشقش بشی ؟
احساس من روز اولی که تو رو تو قم دیدم این بود
اینقدر باهات احساس قرابت میکردم که انگار ده ساله میشناسمت
مطمئنم که تو از دوستای خوب من و شیرزادمی و همیشه هم کنارمون میمونی
خیلی دوست دارم عزیز دلم
کنارم بمون

منجوق شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ق.ظ http://manjoogh.blogfa.com/

مریم جان خیلی خوشحالم که این کار رو شروع کردی

منم خوشحالم که کنار شما دوستای خوبم هستم

افروز شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:01 ب.ظ http://apoji.persianblog.ir

مریم جان عزیزم سلام خیلی خوشحالم که می نویسی...همیشه بنویس مریم آرومت میکنه هرچند گاهی بعضی پستها چنگ میندازه به دل آدمها

سلام افروز عزیز
چشم حتما تا جایی که توان داشته باشم کنارتون میمونمو مینویسم
ممنونم از اومدنت

سمیرا شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

سلام بانو..هر وقت که هر انسان تصمیم بگیره بنویسه یعنی یه اتفاق خوب داره می افته.به جرات بگم روحیه ات برام عجیبه یعنی فکرشم نمیتونم بکنم یه نفر آدم با یه همچین داغی بتونه همچین قدرتی داشته باشه که بازم به زندگی لبخند بزنه و همه اینها به خاطره عشقه که قدرتش مافوق تصورماست..از خدا میخوام همیشه قلمت رو محکم توی دستات نگه داره و هیچوقت شیرزادتو از کنارت دور نکنه تا تو خوب و قشنگ و دلنشین بنویسی و کنارمون بمونی...مریم ..مریمی که دیگه مریم تنها نیست..همه بهش میگن مریم شیرزاد...مانا باشی خواهری ..قابل بدونی دوست دارم یکی از دوستات باشم

سلام سمیرای عزیزم
خوش اومدی
راستشو بخوای روحیم اصلا خوب نیست و این روزا روزگارم بدتر از همه ی عمرمه
با زندگی قهرم و اینجا دنبال یه راه فرار اومدم تا شاید بتونم آروم بگیرم
مثل غریقی که تو آخرین لحظه ها دست به آخرین امیدشم میندازه تا بلکه.........
خدا کنه که بشه
باعث افتخارمه که سعادت دوستی با تورو داشته باشم

سارا شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ب.ظ http://www.semi-elf.blogsky.com

سلام مریم جان
خیلی خوشحالم که دست به قلم شدین بی تاب این روز بودم
واقعا خوشحالم
منم امروز کسیو از دست میدم که ثانیه ثانیه دلتنگش خواهم شد نوع از دست دادنش فرق میکنه ولی درنهایت همونه
با خوندن متنت فقط و فقط اشک ریختم
امیدوارم از اینکه لینکتون میکنم ناراحت نشین
چون شدیدا مشتاق خوندن پست هاتون هستم

سلام سارا جان
بخدا متاسفم از این خبری که الان خوندم
از دست دادن از هر جنسی که باشه دردناکه
ولی متاسفانه انسان محکوم به زندگیه و هیچ اختیاری نداره
امیدوارم بتونی به خودت کمک کنی تا درد این ماجرا برات کمتر بشه
اگر از من به عنوان خواهرت کاری بر میا دبا جون و دل حاضرم عزیزم
افتخار میکنم که همراه من و شیرزادم باشی مهربون

دختر مشرقی شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:39 ب.ظ http://dokhtaremashreghi.persianblog.ir/

سلام. اینجارو با معرفی وبلاگ جوگیریات پیدا کردم. قبلا آشنایی باهاتون نداشتم. دوباره نوشتنتونو تبریک میگم.
موفق باشید.

سلام دوست جدیدم
ممنونم از اینکه پیش ما اومدی
از امروز با هم دوستیم دیگه؟

ساقی شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:37 ب.ظ

سلام مریم عزیز
مبارکه.
خیلی خوشحالم که اینجا رو راه انداختی.
ایشالا این خونه با یاد همسر عزیزت پر باشه از ارامش و لحظه های خوب برات.
روح شیرزاد عزیز شاد و قرین رحمت.

سلام دوست عزیزم
ممنونم
ایشالا شما هم با من و شیرزاد تو این راه همراه بشید

ف@طمه شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:42 ب.ظ http://zarafekocholo2.blogfa.com/

خوش اومدین به جمعمون هرچن همیشه حضورتون حس میشد

سلام

مرسی از لطفت و کامنت دلنشینت
خوش اومدی

آرمین شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:49 ب.ظ http://www.musicarmin.blogfa.com

مریم خانم خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید


و به این سایتها برید ونظرتون رو بدونم

http://isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1825651&Lang=P


http://www.irna.ir/NewsShow.aspx?NID=30517766


www.musicema.com


چشم آقا آرمین
رو چشمم
حتما میرم و سر میزنم و میام خدمتتون
ممنونم

سیندرلا شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:45 ب.ظ http://zozooooo.blogfa.com/

سلام مریم جان.
خوشحالم که داری مینویسی و خونه جدیدت مبارکت باشه..من دوست سحرم(دی زاد) البته خیلی وقت هست که میشناسمت از وقتی که شیرزاد اون اتفاق براش افتاده.
خیلی متاسفم از این که همسفرت باهات دیگه نیست ولی تو قوی هستی و اینو به همه ثابت کردی.امیدوارم که دیگه توی زندگیت غم نبینی عزیزم .امیدوارم که توی این دنیای مجازی که به نظر من اسمش مجازیه و خیلی بیشتر به دنیای واقعی مون میرزه روزهای خوب و ارومی داشته باشی.
امیدوارم که دوستای خوبی برای هم باشیم.

سلام خانومی
سحر دوست عزیز و خواهر مهربونمه و دوست سحر هم از عزیزانیه که باید سعادت داشته باشی تا کنارش باشی
راستش حضور همسفرمو حس میکنم و لی از یه جنس دیگه
منو تو از این لحظه دو تا دوست خوب میشیم برای هم
مطمئنم

حدیث شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ http://khatkhatihayman.blogfa.com

سلام عزیزم
روح شیرزاد عزیز شاد باشه
خیلی کار خوبی کردی
بنویس هرچی دل تنگت می خواد ما هم می خونیم و لذت می بریم
تبریک میگم خانومی..


سلام دوست مهربونم
ممنونم از همراهیت و همدلیت
خوشحالم کردی

کودک فهیم شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:46 ب.ظ http://the-nox.blogfa.com

سلام مریم جانم.
چقدر خوشحالم که می بینم می تونیم خودمون مستقیم باهات در ارتباط باشیم.
امیدوارم با عشق شیرزاد دلت شاد و لبت خندون و زندگیت پر از آرامش باشه.
من از دسته افرادی هستم که روح بزرگ شیرزاد عزیز رو بعد از این حادثه شناختم و افسوسی برای خودم که چقدر دیر بود.
دوست ندارم بهت تسلیت بگم.به نظر من برای کسی که مثل فرشته بوده باید حتی بازگشتش به آسمون رو تبریک هم گفت چون خدا دوستش داشته که خواسته پیش خودش باشه.اون همیشه کنارته فقط نحوه ی ارتباطتت باهاش تغییر کرده.

منتظر خوندن متنهای زیبات هستم.

سلام به دوست عزیزم
ممنونم از این کامنت متفاوت و دلنشینت
ندیدن فرشته ای مثل شیرزاد برام خیلی سخته و نمیدونم تا کی طاقت میارم
ولی دارم سعی میکنم
قدمت رو چشم

آذرنوش شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:52 ب.ظ http://azar-noosh.blogfa.com

سلام مریم جان از طریق بچه های جوگیریات باتو وعشقت آشنا شدم .خوشحالم که مینویسی.لینکت کردم خوشحال میشم اگه لینکم کنی.موفق باشی

سلام عزیز
باعث افتخارمه
حتما بهم سر بزن
خوشحالم میکنی

نگار۱ شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:32 ب.ظ

این حال من بود وقتی پست کیا مهر رو خوندم . این خیلی خوبه که می نویسی آجی گلی. مریم جون از ته دلم آرزو دارم همیشه پر باشی از گفتن و نوشتن و این دنیای مجازی یه وقت اذیتت نکنه عزیز دل. پست شیرزاد عزیز محشره وانتخاب تو حرف نداشت. خانومی همیشه آروم و آفتابی باشه روزگارت . بوس . بوس

سلام عزیز دلم
الهییییییییییییی قربونت برم که اینقدر لطف داری
ممنونتم که پست شیرزادمو خوندی
پرم از حرف و خاطره و دلتنگی
کنارم بمون

کوشالشاهی شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:39 ب.ظ http://www.dagdo.blogfa.com

سلام.
نمی دونم چی بگم. خدایش رحمت کند. رفتنش سخت بود.

سلام بزرگوار
ممنونم از همدردیتون
برام دعا کنید
خیلی بهش محتاجم

میرزاقلمدون شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:44 ب.ظ http://zartosht1350.persianblog.ir

سلام مریم خانم
خیلی خیلی خوش اومدین .
بهتون تبریک می گم .
پاینده باشید .

سلام آقا آرش
افتخاریه برام که قابل دونستید و تشریف آوردین
شعرتون رو بزرگ نوشتم و به دیوار خونم زدم
بازم ممنونم

حبیب شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ب.ظ http://artooni.blogsky.com

سلام مریم خانوم

طاعاتتون قبول باشه

ببخشید دیر اومدم خدمتتون

وبلاگتون مبارک باشه

براتون آرزوی سلامتی میکنم که هر روز این خونه نقلی رو به روز کنید

یا حق

سلام آقا حبیب
نماز و روزه ی شما هم قبول باشه
قدمتون رو چشم و ممنون از لطفتون
ایشالا که بتونم دووم بیارم

مهدی منجزی شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:09 ب.ظ http://zolf.blogfa.com

سلام
من وبلاگ مکتوب رو میخوندم
خدا بیامرزتش
الهی نور به قبرش بباره
هیچی خواستم همینو بگم
یاعلی

سلام دوست بزرگوار
من ندیده بودمتون ولی چندین بار اسمتون رو از شیرزادم شنیده بودم
لطف کردین که هنوز هم همراه من و شیرزادم هستین

سحر شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:58 ب.ظ http://dayzad.blogsky.com/

۱۰۰ بار عکستو با شیرزاد نگاه کردم. گفتم که بهت سیوش کرده بودم.
بدجوری دلم برات تنگ شده! بیشتر از همیشه...
بغض داره خفه ام میکنه! آخه چی میشد اینجا بودی مریم؟
کلی حرف برای زدن داشتیم باهم مگه نه؟
دلم تنگه برای اینکه دوباره بغلت کنم و باهم اشک بریزیم و بخندیم و باز....
دلم تنگه خواهر خوشگل خودم...
بدجور دلم تنگه!

سلام قربوننت برم٬خواهر گلم
خبر نداری که من چقدر دلم برات لک زده
کاش ببینمت و حسابی با هم درددل کنیم و از دلمون بگیم و حالمون
بیاااااااااااااااااااااااا دیگه سحر جونم

شمیم شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:42 ب.ظ http://www.seriti7.blogfa.com

با درود
دوست عزیز من توی وب آقای کیا مهر در موردتون خوندم.صبور باشید و امیدوار

سلام دوست عزیز
ممنونم از اینکه تشریف آوردید
محتاج دعا هستم

سیندرلا یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 ق.ظ http://zozooooo.blogfa.com/

فرشته یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:13 ق.ظ http://surusha.blogfa.com

سلام خانوم...خوش اومدی به این محیط..

امیدوارم با نوشتن اینجا به آرامش برسی ...

سلام عزیزم
مرسی که بهم لطف داشتی و اومدی
خدادکنه که آروم بشم
خداکنه

عاطفه یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ق.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

سلام مریم شیرزاد..
خوش اومدی به بلاگستان..
امیدوارم با نوشتن یه ذره هم که شده آروم بشی..
روح شیرزاد عزیز شاد..

سلام عاطفه ی مهربونم
ممنونم که به خونه ی من و شیرزاد اومدی
به همین امید اومدم

وروجک جیغ جیغو یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:15 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com

وای جیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ
سلاااااام مریم جوووووووووووووون
خوش اومدی به بلاگستان
ایشالا همیشه از شادیات بنویسی و مارو شاد کنی با پستات
موفق باشی

سلااااااااااااااااااااااااااااام عزیز مهربون
قربونت برم که اینقدر ماهی و انرژیک
خیلی دلم میخواد یه خورده رنگ شادی تو نوشته هام باشه
ولی....................

سحر یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:42 ب.ظ http://rain23.blogfa.com

سلام
مریم جان نمی خوام بهت تسلیت بگم چون شیرزاد تو هنوز تو قلبت زنده است.مهم نیست که کنار هم حضور فیزیکی داشته باشیم مهم اینه که در یاد هم زنده باشیم و به یاد هم زندگی کنیم.
منتظر دلنوشته های قشنگت هستم
سبز باشی

سلام سحر جونم
خیلی خوشحالم کردی که بهم سرزدی
هنوز به اوضاع جدید کنار نیومدم
آره برام همیشه زندست
همیشه

وروجک جیغ جیغو دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ق.ظ http://jighestan.blogfa.com

عزییییییییییییییییییییییزم هر جور دوست داری بنویس همین که هستی و می نویسی ماشاد میشیم

زلال دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:21 ق.ظ http://so-simple.persianblog.ir

مریم جان تبریک میگم وبلاگتو
شما منو نمیشناسی ولی بدون با غصه هات من و همه دوستان وبلاگی غصه خوردیم امیدوارم بتونیم دوستای خوبی باشیم
مثل همیشه قوی و با روحیه باش

زلال دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ق.ظ http://so-simple.persianblog.ir

مریم جان تبریک میگم وبلاگتو
شما منو نمیشناسی ولی بدون با غصه هات من و همه دوستان وبلاگی غصه خوردیم امیدوارم بتونیم دوستای خوبی باشیم
مثل همیشه قوی و با روحیه باش

شما دوست عزیز منی
همین برای آشناییمون کافیه
مگه میشه گفت کسی که برای غصه ی تو غصه خورده و با تو اشک ریخته یه ناشناسه؟
حتما دوستان خوبی میشیم
مطمئنم

ناشناس آشنا دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 ق.ظ

سلام مریم عزیز
مطمئن بودم که یک روز اینکارو شروع میکنی ، منتظر دیدن این خبر بودم و وقتی وبلاگتو دیدم خوشحال شدم چون ایمان دارم با این کار هم خودت آروم می شی هم روح شیرزاد از آرامش مریمش خوشحال میشه.
این رو بدون ،من به عنوان یک ناشناس آشنا وبلاگتو همیشه دنبال می کنم و خوشحالم که بهترین راه رو برای ابراز دلتنگیهات انتخاب کردی.
همیشه به یاد تو و شیرزادت هستم
موفق باشی خانومی

سلام آشنای همیشه
ممنونم که بهم سر زدی
قدمت رو چشمم
حضورت باعث افتخارمه

بی تا دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:37 ب.ظ http://mana-muhana2.persianblog.ir/

سلام از وبلاگ کیامهر اومدم هرچند برای خوداونم یک خواننده خاموشم ولی یکسالی که سه تا وبلگ مینخونم البته چهارتا بود که یکی دیگه نمینویسه دکولته بانو کیامهر و محسن باقرلو و شیرزاد البته خاموش فقط چند بار برای کیامهر اظهار فضل کردم و کامنت گذاشتم ببخش طولانی نوشتم خواستم بگم اینجا منظور توی وبلاگ روح خاطره توش هست اونم خاطره مردی به بزرگی یک دریا نه اقیانوس
دلت دریایی باشه
غم ازت دورباد
میدونم میخواند حتی اگر برات نظر نگذاره که میگذاره همینکه دست ما میره برای نوشتن از وجود اوهست که دوست نداره مریم عزیزش تنها وناراحت باشه ودوست داره ما دوروبرش باشیم چون هردوتون چون جان دوست میداریم حتی ندیده حتی مجازی
ببخش برات بهترینها رو از خالقش خواستارم
برای شادی روحش هزاران صلوه
دل سراغت را می گیرد کی از کجا بر می گردی؟...
»محمد رضا عبدالملکیان«

وااااااااااااااااااااای دوست مهربونم
چقدر کامنتت دلنشین بود و آرومم کرد
چقدر تعبیرات قشنگه خانومی
۱۰ بار کامنتتو خوندم
ممنونتم عزیزم
بازم بهم سر بزن
خوشحالم میکنی

بهزاد خلیلی شندی شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:05 ق.ظ http://pcseven.loxblog.com

شرمنده اما یه چیزی یادم رفت بگم:

شاید آنروز که سهراب نوشت :

تا شقایق هست زندگی باید کرد

خبری از دل پر درد گل یاس نداشت

باید این طور نوشت :

چه شقایق باشد چه گل پیچک و یاس

جای یک گل خالیست
"به امید فرج مولایی که تمام کننده همهی ...."

کورش تمدن شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام مریم بانو
وبلاگتون مبارک
شرمنده که دیر خدمتتون رسیدم.راستش یکم دسترسیم به اینترنت کم شده.امیدوارم اینجا جای خوبی باشه واسه حرف زدن و سبک شدنتون
آرزوی روزهای بهتری رو براتون دارم

سلام آقا کوروش
شما هر وقت که تشریف بیارید
قدم رو چشم من میذارید
ممنونم که اومدین

نیلوفر پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:50 ب.ظ http://www.waternymph.blogfa.com

سلام.
مریم عزیز این اولین باریست که قلم زیبایت را می خوانم.اما چه بی اختیار دل نوشته ات اشک بر چشمانم جاری کرد.و خوشحالم بواسطه دوست خوبم دل آرام دوست پر مهر دیگری پیدا کردم.برایت روزگاری شیرین و آرامشی بی پایان ارزو میکنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد